اغلب از ورزش به‌عنوان وسيله‌اى ستايش مى‌شود که از طريق آن بر اختلافات نژادى و فرهنگى غلبه مى‌شود. گفته شده که ورزش کور رنگ است، در زمين و ميدان بازى شخص تنها براساس توانايى خود شناسايى مى‌شود و پاداش‌ها بدون توجه به طبقه و نژاد اعطا مى‌شوند. ورزشکاران سياه‌پوست و آمريکاى جنوبى در بسکتبال، بيسبال و فوتبال، دو و ميدانى از طريق تلويزيون به مردم معرفى مى‌شوند. اين عمل به بينندگان القاء مى‌کند که ورزش عارى از پيش‌داورى و تبعيض نژادى است، تبعيضى که ممکن است در بعضى از صحنه‌هاى اجتماعى وجود داشته باشد. عليرغم اين باور عمومى که ورزش قبول فرد براساس قابليت جسمانى را ممکن مى‌سازد، بررسى دقيق پديدهٔ ورزش آشکار مى‌سازد که سازمان‌هاى ورزشى نيز داراى گرايشات نژادپرستانه و پيش‌داورانهٔ مرسوم در جامعه هستند.


از نظر تاريخ، ورزش در ايالات متحده با نژادپرستى و تبعيض همراه است. در حالى که سياه‌پوستان و ساير اقليت‌ها داراى يک تاريخ غنى ورزشى هستند، قبل از سال ۱۹۵۰ به‌ندرت در جريان رقابت‌هاى ورزشى در ليگ‌هاى مختلف وارد مى‌شدند. اين اقليت‌ها براى خود داراى سازمان جداگانه‌اى بودند، مثلاً سياه‌پوستان ليگ ويژهٔ بسکتبال و بيسبال داشتند. وحدت ورزش حرفه‌اى درسال ۱۹۴۶ رخ داد که جکى رابينسون (Jackie Robinson) با بازى در تيم بروکلين، سدّ رنگ‌ها را در هم شکست. وحدت در ورزش‌هاى دانشگاهى بعدها به‌وقوع پيوست و اين روند در شمال به کندى پيش مى‌رفت. تصميم دادگاه عالى آمريکا در سال ۱۹۵۴ و قانون سال ۱۹۷۰، با آهستگى موجب وحدت در مدارس و باز شدن در رشته‌هاى مختلف بر روى اقليت‌ها شد.


در سال ۱۹۹۰ تمرکز ورزشکاران سياه‌پوست در چند رشتهٔ ورزشى به چشم مى‌خورد سياه‌پوستان در ورزش‌هايى چون فوتبال، بسکتبال، بيسبال نمايندگان بيشترى داشتند. اين رشته‌ها در اصل، به تجهيزات گران‌قيمت نيازى ندارد و مربيان به‌راحتى در دسترس هستند و الگوهاى خوبى را به قهرمانان ارائه مى‌دهند. سياه‌پوستان در ورزش‌هايى چون واليبال، شنا، ژيمناستيک، گلف و تنيس نمايندگان کمى دارند. اين رشته‌ها مستلزم هزينهٔ زياد، تدريس خصوصى و مربيان زبده، تجهيزات گران، هزينه‌هاى مسافرت و حق عضويت گزاف هستند. به‌علاوه الگوهاى مناسبى نيز براى سياه‌پوستان در اين رشته‌ها وجود ندارد. شرکت زنان ورزشکار محدود بوده و توانايى‌هاى زنان قهرمان کمتر مورد توجه قرار گرفته است. به‌علاوه زنان و مردان سياه‌پوست در عالم مربيگرى و پست‌هاى مديريتى نيز کمتر به چشم مى‌خورند. اين الگوها خود بيانگر نوعى تبعيض است.