همانطور که گفتيم، شکلگيرى اتصالات (Connections)، ارتباطها يا پاسخهاى شرطىشده (Conditioned Response) در حال حاضر براساس فيزيولوژى مغز شناخته نشدهاند. برخى از مسائل مربوط به اينکه چه مطالبى آموخته مىشود، مطرح شده، ولى آنها بيشتر استعدادهاى مغز براى يادگيرى را نشان مىدهد تا اينکه کارکرد آن را مدنظر داشته باشند. براى مثال، معلوم شده است که يک واکنش تميزدهنده (Discriminative Reaction) به ارتباط بين دو عامل را مىتوان مستقل از ارزش مطلق آن دو عامل مربوط را آموخت (حيوان، محرک روشنتر را انتخاب مىکند، صرفنظر از اينکه تا چه اندازه اين دو عامل مورد گزينش روشن باشند). چگونه مغز رابطهها را درک کرده و آنها را در يک مسير نهائى قرار مىدهد؟ ادراک يک رابطهٔ جديد را بينش مىنامند و گنجايش داشتن بينشهاى صحيح و متعدد و سريع، بخشى از نبوغ محسوب مىشود. چگونه مغز از عهدهٔ بينش برمىآيد و چرا يادگيرى با بينش روابط بسيار ساده است؟ ما در ارتباط با کارهاى لشلى به اين مسائل توجه خواهيم کرد.