مقصود از اختلالهای شخصیت (Personality disorders)، الگوهائی از رفتار غیرانطباقی است. هنگامیکه ویژگیهای شخصیت چنان انعطافناپذیر و غیرانطباقی شوند که کارکرد فرد را به میزان چشمگیری مختل کنند، در اینصورت به اختلالهای شخصیت تبدیل میشوند. اختلالهای شخصیت در واقع شیوههای نارسا و نامناسبی برای حل مسئله و کنار آمدن با فشار روانی هستند؛ اغلب در اوایل نوجوانی بروز میکنند و در سراسر بزرگسالی ادامه مییابند.
برخلاف مبتلایان به اختلالهای عاطفی یا اضطرابی (اختلالهائی که در آنها نیز رفتارهای غیرانطباقی دیده میشود)، افراد مبتلا به اختلالهای شخصیت معمولاً ناراحتی یا اضطرابی احساس نمیکنند، انگیزشی برای تغییر رفتار خود نشان نمیدهند و نابهسامانی چشمگیری در رفتار آنها مشاهده نمیشود.
در دیاسام ۳ از دوازده نوع اختلال شخصیتی یاد شده است. برای مثال، کسیکه دچار اختلال شخصیتی خودشیفتگی (narcissistic personality) است، چنین توصیف شده است که وی خود را بهصورت اغراقآمیزی شخص مهمی میداند، ذهنش به تخیلاتی از موفقیت سرگرم است، دائماً درصدد جلب تحسین و توجه دیگران است، به نیازهای دیگران بیاعتناء است و غالباً آنها را استثمار میکند. اختلالهای شخصیتی وابستگی (dependent personality disorders) دارای ویژگیهائی به این شرح هستند: سوگیری نافعال در برابر زندگی، ناتوانی در تصمیمگیری یا قبول مسئولیت، تمایل به بیارزش شمردن خود، و نیاز به دریافت حمایت دائمی دیگران.
درباره اکثر اختلالهای شخصیت که در دیاسام ۳ آمده، چندان پژوهشی صورت نگرفته است. علاوه بر این، تداخلی بین ویژگیهای اختلالهای گوناگون وجود دارد، و به همین جهت نیز در این موارد به توافق کمتری در طبقهبندی افراد برمیخوریم. از میان اختلالهای شخصیت، اختلالی که بیشتر از همه مورد بررسی قرار گرفته و پایاتر از همه قابل تشخیص است، اختلال شخصیتی جامعهستیزی (antisocial personality psychopathic personality) است.
شخصیت جامعهستیز
افرادی که شخصیت جامعهستیز دارند بهنظر میرسد که فاقد حس مسئولیت و درک اخلاقی هستند و توجهی به دیگران ندارند. رفتار آنان کم و بیش به تمامی زیر سلطه نیازهای خود آنان است، و بهعبارت دیگر آنان فاقد وجدان (conscience) هستند. اکثر افراد از همان سنین نخست درمییابند که حد و مرزی برای رفتار وجود دارد و گاهی وقتها به خاطر ملاحظه نیازهای دیگران باید خوشیهائی را به تعویق اندازند. اما افرادی که شخصیت جامعهستیز دارند بهندرت به چیزی سوای امیال خود میاندیشند. آنان تکانشی رفتار میکنند، در پی ارضاء فوری نیازهای خود هستند، و نمیتوانند ناکامی را تحمل کنند.
اصطلاح شخصیت جامعهستیز از جهاتی گمراهکننده است، چون ویژگیهای اکثر کسانی را که دست به اعمال ضداجتماعی میزنند درست توصیف نمیکند. رفتار جامعهستیز ممکن است ناشی از علل متعددی باشد که از آن جمله است عضویت در دستههای بزهکاری (delinquent gangs) یا خردهفرهنگهای جرمآفرین (criminal subculture)، نیاز به توجه دیگران و مقام، از دست دادن تماس با واقعیت، و ناتوانی در کنترل تکانههای خود. باید گفت که اغلب بزهکاران جوان و جنایتکاران بزرگسال مختصر توجهی به دیگران (مثلاً نسبت به اعضاء خانواده خود یا اعضاء دسته خود) دارند و در رفتار خود به نوعی ضوابط اخلاقی (مثلاً نارو زدن به دوست) پایبند هستند. برعکس شخصیتهای جامعهستیز جز خود به کسی نمیاندیشند و بهنظر نمیرسد که هر اندازه هم مایه رنج دیگران باشند کوچکترین احساس گناه یا پشیمانی نمیکنند.
دروغگوئی زیاد، نیاز به شور و هیجان بدون توجه به آسیبهای احتمالی آن، و ناتوانی در تغییر رفتارهای خود به دنبال تنبیه، از دیگر ویژگیهای شخصیتهای جامعهستیز است. چنین افرادی اغلب مردمانی جالب و جذاب و باهوش هستند که میتوانند بهراحتی دیگران را بازی دهند، و خلاصه اینکه استاد فریب و نیرنگ هستند. ظاهر شایسته و لایق و صمیمانه آنها سبب میشود که شغلهای ارزندهای گیر آورند، گرچه برای مدت زیادی در این شغلها بند نمیشوند. بیقراری و تکانشوری آنها سبب میشود که در اندک مدتی سر به هوا شوند، که این خود نشاندهندهٔ طبیعت واقعی آنها است: قرض بالا میآورند، خانواده خود را رها میکنند، پولهای شرکت را بر باد میدهند، یا دست به قانونشکنی میزنند. وقتی گیر بیفتند، چنان به طرز قانعکنندهای توبه میکنند که از تنبیه معاف میشوند و فرصت دیگری به آنها داده میشود. اما بهندرت به قول خود وفا میکنند، و گفتههای آنها هیچ ارتباطی با احساسات و اعمال آنها ندارد.
از میان ویژگیهای اختلال شخصیتی جامعهستیزی، دو ویژگی بیش از همه ارزش تشخیصی دارند: فقدان محبت (Iovelessness) (ناتوانی از احساس همدلی، یا وفاداری نسبت به یک شخص دیگر)، و عدم احساس گناه (guiltlessness) (ناتوانی از احساس پشیمانی نسبت به اعمال خود، صرفنظر از اینکه این اعمال تا چه اندازه در خور سرزنش باشند).
نمونهای از شخصیت جامعهستیز
|