در اواخر سدهٔ نوزدهم، ویلیام جیمز اظهار داشت که نوزاد دنیا را به‌صورت صحنهٔ آشفته‌ای از صوت و تصویر تجربه می‌کند. این اندیشه تا اواخر دههٔ ۱۹۶۰ رواج داشت، اما اکنون می‌دانیم که در همان بدو تولد تمام دستگاه‌های حسی نوزاد فعال هستند و او کاملاً آمادهٔ یادگیری دربارهٔ محیط جدید خود است.


از آنجا که شیرخوارگان قادر نیستند توضیح دهند که چه می‌کنند و چه می‌اندیشند، روانشناسان رشد برای مطالعهٔ توانائی‌های آنها به ابداع برخی شیوه‌های بسیار ابتکاری پرداخته‌اند. اساس این روش‌ها، ایجاد تغییراتی در محیط کودک و مشاهدهٔ واکنش‌های (پاسخ‌های) کودک است. برای مثال، محققی ممکن است صوت یا نور چشمک‌زنی را ارائه کند و آنگاه ببیند که ضربان قلب کودک تغییر می‌کند، یا سرش را برمی‌گرداند، و یا محکمتر به پستانک مک می‌زند یا نه. در بعضی موارد، پژوهشگر دو محرک را همزمان ارائه می‌کند تا ببیند آیا کودک به یکی از آنها مدت طولانی‌تری نگاه می‌کند یا نه. نگاه طولانی‌تر به یکی از دو محرک، دلالت بر آن دارد که کودک توانسته است محرک‌ها را از هم متمایز سازد و یکی را بر دیگری ترجیح دهد.

بینائی

از آنجا که دستگاه بینائی هنگام تولد کامل نیست، نوزادان از دقت بینائی کمتری برخوردار هستند، بسیار نزدیک‌بین هستند و توانائی آنها در تغییر نقطهٔ تمرکز چشم محدود است. دقت دید هر بزرگسال برخوردار از بینائی طبیعی ۲۰/۲۰ است. چیزی که بزرگسال نزدیک‌بین با دید ۳۰/۲۰ می‌تواند از فاصلهٔ فقط ۲۰ فوتی (هر فوت foot برابر با ۴۸/۳۰ سانتی‌متر است. ویراستار) ببیند با دید طبیعی می‌توان آن را از فاصلهٔ ۳۰ فوتی دید. براساس این شاخص، دید نوزادان ۶۶۰/۲۰ است، در شش ماهگی به ۱۰۰/۲۰ می‌رسد، و در دو سالگی کودک می‌تواند به‌خوبی بزرگسالان ببیند (کاریج - Courage و آدامز - Adams در ۱۹۹۰).


نوزادان به‌رغم نارسائی بینائی، وقت زیادی را فعالانه صرف نگاه کردن به اطراف خود می‌کنند. آنها به شیوهٔ منظمی جهان اطراف خود را از نظر می‌گذرانند و هر وقت شیئی یا تغییری در میدان بینائی آنها پدیدار شود، مکث می‌کنند. نوزادان مخصوصاً مجذوب قسمت‌هائی از محیط خود می‌شوند که از بیشترین تضاد (contrast) برخوردار هستند - مانند لبه‌های اشیاء. آنها به‌جای وارسی کل شیئی، چنانکه شیوهٔ بزرگسالان است، به قسمتی از آن نگاه می‌کنند که بیشترین لبه‌ها را دارد. نوزادان، طرح‌های پیچیده را نیز بر طرح‌های ساده، و طرح‌های انحنادار را بر طرح‌های متشکل از خطوط مستقیم ترجیح می‌دهند، و به‌ویژه، به چهرهٔ آدم‌ها بیشتر توجه می‌کنند (فانتس - Fantz در ۱۹۶۱) (شکل رجحان‌های دیداری).


رجحان‌های دیداری
رجحان‌های دیداری

به نوزادانی که ۱۰ ساعت تا ۵ روز از عمرشان می‌گذشت صفحه‌های مدوری نشان داده شد که از جهاتی تفاوت‌هائی با هم داشتند. روی برخی از آنها طرح‌هائی مانند صورت انسان، صفحهٔ نشانه‌گیری، و مطالب چاپی دیده می‌شد، و برخی از آنها نیز صفحه‌هائی به رنگ‌های سفید، زرد یا قرمز بودند. نوزادان توانستند تفاوت‌های صفحه‌ها را تشخیص دهند و به طرح‌های متفاوت برای مدت زمان متفاوتی نگاه کردند.


امکان اینکه رجحان ذاتی و ناآموخته‌ای برای چهرهٔ انسان وجود داشته باشد، در ابتدا توجه زیادی برنیانگیخت. تحقیقات بعدی نشان داد که نوزادان صرفاً مجذوب چهرهٔ آدمی نمی‌شوند بلکه مجذوب خصوصیات برانگیزنده از قبیل خط‌های منحنی، تضاد زیاد، لبه‌های جالب، و حرکت و پیچیدگی می‌شوند که همه در چهرهٔ آدمی دیده می‌شوند (بنکس - Banks و سالاپاتک - Salapatek در ۱۹۸۳؛ اسلین - Aslin در ۱۹۸۷). نوزادان بیشتر به خطوط پیرامونی چهره نگاه می‌کنند، با این حال تا دو ماهگی توجه آنها بیشتر بر اجزاء چهره از قبیل چشم، بینی، و دهان متمرکز می‌شود (هیث - Haith، برگمن - Bergman و مور - Moore در ۱۹۷۷). در این مرحله، والدین ممکن است با خوشحالی متوجه شوند که نوزاد شروع به برقراری ارتباط چشمی کرده است.

شنوائی

نوزادان در برابر صدای بلند یکه می‌خورند، و علاوه بر این، سرشان را به‌سوی منبع صدا برمی‌گردانند. نکتهٔ جالب آن است که، پاسخ گرداندن سر در حدود ۶ هفتگی ناپدید می‌شود و تا ۳ یا ۴ ماهگی، یعنی شروعمرحلهٔ جستجوی چشمی منبع صدا، دیده نمی‌شود. ناپدید شدن موقت پاسخ گرداندن سر، احتمالاً نشان‌دهندهٔ گذر رشد از مرحلهٔ پاسخ بازتابی و تحت کنترل منطقهٔ زیر قشری مغز، به‌مرحلهٔ کوشش ارادی برای یافتن منبع صدا است. در ۴ماهگی، کودکان حتی در تاریکی هم دست خود را در جهت منبع صدا حرکت می‌دهند. در ۶ماهگی، کودکان به‌صداهائی که با مناظر جالب همراه باشند، توجه فراوان نشان می‌دهند و می‌توانند محل صدا را دقیق‌تر مشخص کنند. پیشرفت این توانائی با ورود به سال دوم زندگی نیز همچنان ادامه می‌یابد (هیلیر - Hillier، هیویت - Hewitt و مورونگیه‌لو - Morrongiello در ۱۹۹۲؛ اشمید - Ashmead و همکاران، ۱۹۹۱؛ فیلد - Field در ۱۹۸۷).


نوزادان تفاوت بین صداهای مشابه را نیز، از قبیل دو صوت که روی مقیاس موسیقی فقط یک نت با هم تفاوت دارند، درمی‌یابند (بریجر - Bridger در ۱۹۶۱)، و صدای انسان را از صداهای دیگر تمیز می‌دهند. خواهیم دید که نوزادان می‌توانند بعضی از خصوصیات اساسی گفتار انسان را نیز تشخیص دهند. برای مثال، نوباوهٔ یک‌ماهه می‌تواند صداهای مشابه مانند ”پا“ و ”با“ را از یکدیگر تمیز دهد. نکتهٔ جالب اینکه نوباوگان بهتر از بزرگسالی برخی از اصوات گفتار را از هم تمیز می‌دهند - همان صداهائی که بزرگسالان آنها را به‌عنوان اصوات همانند می‌شنوند زیرا در زبان مادریشان تمایزی بین آنها وجود ندارد. (اسلین، پیزونی - Pisoni، یوسجیک - Jusczyk در ۱۹۸۳). با رسیدن کودک به ۶ ماهگی، اطلاعات او دربارهٔ زبان به‌حدی است که می‌تواند اصواتی را که در زبانش رایج نیستند، به‌کار نبرد. (کوهل - Kuhl و همکاران، ۱۹۹۲). بنابراین، به‌نظر می‌رسد نوزاد آدمی با برخی مکانیسم‌های ادراکی همخوان با ویژگی‌های گفتاری انسان به‌دنیا می‌آید، همان مکانیسم‌هائی که او را در فراگیری زبان یاری می‌دهند (ایماس - Eimas در ۱۹۷۵).

چشائی و بویائی

نوزادان اندکی پس از تولد تفاوت مزه‌ها را تمیز می‌دهند و مایعات شیرین را به مایعات شور، تلخ، ترش یا بی‌مزه ترجیح می‌دهند. پاسخ مشخص نوزاد به مایع شیرین، حالتی شبیه لبخند ملایم است که گاه با لیس زدن بر لب‌ها همراه می‌شود. محلول ترش، باعث غنچه‌شدن لب‌ها و چین افتادن بر بینی می‌شود. شیرخواره برای نشان دادن بیزاری خود زا محلول تلخ، با لب و لوچه‌ٔ آویزان، زبانش را بیرون می‌آورد.


نوزادان بوهای مختلف را نیز از هم تمیز می‌دهند: سرشان را در جهت بوی خوش برمی‌گردانند، و ضربان قلب و تنفس آنها به‌نشانهٔ بذل توجه، کاهش می‌یابد. بوهای آزارنده از قبیل بوی آمونیاک یا تخم‌مرغ فاسد، باعث می‌شود نوزادان سرشان را به‌طرف دیگری برگردانند و ضربان قلب و سرعت تنفس آنها به نشانهٔ درماندگی افزایش یابد. نوباوگان حتی قادر به تمیز تفاوت‌های جزئی بین بوها هستند. نوزاد فقط پس از چند روز شیرخوردن، پیوسته سرش را به‌سوی تشک آغشته به شیر مادر برمی‌گرداند و آن را به تشک آغشته به شیر مادران دیگر ترجیح می‌دهد (راسل - Russell در ۱۹۷۶). فقط شیرخوارگانی که از سینهٔ مادر تغذیه می‌شوند بوی مادرشان را تشخیص می‌دهند (سرناک - Cernoch و پورتر - Porter در ۱۹۸۵). وقتی به شیرخوارگانی که با شیشهٔ شیر تغذیه می‌شوند، امکان انتخاب بین بوی شیشهٔ شیر و پستان مادر داده شود، دومی را انتخاب می‌کنند (پورتر و همکاران، ۱۹۹۲). بنابراین، به‌نظر می‌رسد که نوعی رجحان فطری برای رایحهٔ شیر مادر وجود دارد. به‌طور کلی، توانائی تمیز بوها از لحاظ سازشی اهمیت دارد و به نوباوگان کمک می‌کند از مواد آسیب‌زا اجتناب ورزند و از این راه بر احتمال بقاء خود بی‌افزایند.