یکی از مؤلفه‌های اصلی هیجان، واکنش‌های شخص به حالت هیجانی خویش است. هر چند برخی واکنش‌ها به ‌حالت هیجانی، اختصاص به‌ همان هیجان دارند که تجربه می‌شود ـ مثلاً نزدیک شدن به فرد به‌ وقت شادمانی یا دوری گزیدن از او به وقت ترس. اما واکنش‌های دیگری هستند که در همه هیجان‌ها عمومیت دارند، به‌‌ویژه آنکه قرار گرفتن در حالت هیجانی می‌تواند:


۱. نیروبخش یا مخل باشد.

۲. تعیین کند که توجه ما بر چه چیزی متمرکز شود و یا ما چه چیزی بیاموزیم.

۳. تعیین کند که ما چه داوری‌هائی درباره‌ٔ جهان داشته باشیم.

نیروبخشی و اختلال

تجربه‌ٔ حالت هیجانی گاهی نیروبخش است، اما گاهی هم موجب اختلال می‌شود. اثر نیروبخشی بستگی دارد به شدت تجربه‌ٔ هیجانی، فردی که هیجان را تجربه می‌کند، و مدت زمان حالت هیجانی. در مورد شدت هیجان باید گفت که برانگیختگی ملایم هیجانی معمولاً بر هشیاری می‌افزاید و توجه آدمی را به موقعیت خود معطوف می‌کند. لیکن وقتی هیجان‌ها شدید باشند، صرف‌نظر از ماهیت خوشایند یا ناخوشایندشان معمولاً اختلال‌هائی در تفکر و رفتار ایجاد می‌کنند. منحنی شکل برانگیختگی هیجانی و عملکرد رابطهٔ درجه‌ٔ برانگیختگی هیجانی را با کارائی عملکرد در یک تکلیف نشان می‌دهد. در سطوح بسیار خفیف برانگیختگی هیجانی (مثلاً به‌هنگام بیدار شدن) ممکن است به اطلاعات حسی چندان توجه نکنیم و علمکردمان نسبتاً ضعیف باشد. عملکرد شخص در سطح برانگیختگی متوسط، در حد بهینه است، و در سطوح شدید برانگیختگی، رو به کاستی می‌گذارد ـ شاید به این علت که شخص نمی‌تواند منابع شناختی لازم برای اجرای تکلیف را بسیج کند. سطح بهینه‌ٔ برانگیختگی و شکل منحنی عملکرد در تکالیف گوناگون، فرق می‌کند. تکلیف ساده و نیک‌آموخته کمتر بر اثر برانگیختگی هیجانی دستخوش اختلال می‌شود تا پاسخ پیچیده‌تری که متضمن تلفیق چندین فرایند فکری باشد. هنگامی‌که دچار ترس شدیدی باشید ممکن است بتوانید اسم خود را هجی کنید، اما این ترس توانائی شما را در بازی شطرنج مختل می‌کند.


برانگیختگی هیجانی و عملکرد.
برانگیختگی هیجانی و عملکرد.

این منحنی رابطهٔ فرضی بین سطح برانگیختگی هیجانی و عملکرد را نشان می‌دهد. شکل منحنی در تکالیف گوناگون، متفاوت است. (برگرفته از هب، ۱۹۷۲).


افراد از لحاظ میزان برانگیختگی هیجانی به‌ هنگام بحران با یکدیگر تفاوت دارند و به‌همین جهت، اختلال حاصل در رفتار آنها نیز یکسان نیست. بررسی آدمیان در جریان بحران‌ها، از قبیل آتش‌سوزی یا سیل ناگهان، نشان داده است که حدود ۱۵ درصد آنان در این موارد رفتار سازمان‌یافته از خود نشان می‌دهند و این حاکی از آن است که برانگیختگی هیجانی آنان از سطح بهینه فراتر نرفته است. اما در چنین شرایطی رفتار اکثر مردم، یعنی حدود ۷۰ درصد آنان، به درجات مختلف دچار اختلال می‌شود، هر چند که باز هم قادر هستند تا حدودی کارائی داشته باشند. پانزده درصد باقی‌مانده چنان آشفته می‌شوند که قادر به انجام هیچ کاری نیستند. این‌گونه افراد ممکن است رفتاری بی‌هدف و کاملاً نامناسب نمایان سازند که خود حاکی از آن است که برانگیختگی هیجانی آنان بسیار فراتر از سطح بهینه است (تایهرست، Tyhurst ،۱۹۵۱).


گاهی هیجان‌های شدید خیلی سریع تخلیه نمی‌شوند بلکه مدتی ادامه می‌یابند. موقعیت برانگیزنده‌ٔ خشم (مثلاً اختلاف‌نظر طولانی با معلم یا کارفرما) یا ترس (مثلاً نگرانی درباره‌ی بیماری یکی از والدین)، ممکن است مدت‌ها ادامه یابد. هر چند تغییرات فیزیولوژیائی که با خشم و ترس همراه است ارزش انطباقی دارد (مثلاً ما را برای جنگ یا گریز به حرکت وا می‌دارد)، اما اگر برای مدت زمان طولانی ادامه یابد ممکن است هم منابع حیاتی بدن را تهی کند و هم به بافت‌ها آسیب برساند. بنابراین، حالات هیجانی دیرپا می‌توانند آثار وخیمی بر سلامت جسمانی فرد برجای گذارند.