بنظر ما ضرورى است به علل و انگيزههائى که زمينهساز عقبماندگى کودک هستند توجه گردد و آن عوامل را از زندگى تحصيلى کودک دور سازيم. عقبماندگى درسى کودکان همانند هرمشکل رفتارى و يا اخلاقى کودکان علت و انگيزهاى دارد و طبيعى است راهوروش درمانى خاص هم براى رفع هر علت وجود خواهد داشت.
از نظر ما ضرورى است مربيان راه و شيوهاى را در پيش گيرند که حاصل آن هدايت و سعادت فرزندان باشد. اگر در امر تحصيل و درس آنان نتوانستيم کارى انجام دهيم لااقل دليل آن براى ما روشن باشد تا از طريق ديگرى بتوانيم به آنان کمک کنيم.
همانگونه که خواهيم ديد دامنه بررسىها بايد بسيار وسيع باشد. اين خطاست که تصور کنيم کودک بعلت واحدي، آنهم تنبلى يا کودنى درس نمىخواند و از همکلاسان عقب مىافتد. دلايل و علل گوناگونى در کارند که حاصل آنها افت درسى کودکان است.
يک علت آن تنبلى است، علت ديگر آن کمىهوش و استعداد است، علت ديگر آن اختلافات والدين، درگيرىهاى آنان، متارکهها و جدائىهاست، علت ديگر آن روش کار معلم، سنگينى برنامه، فشارهاى رواني، تنبيههاى سخت، تمسخر و تهديد، محروميتها، وابستگىها و ابتلاآت روانى و... است.
مربى در امر اصلاح عقبماندگىهاى درسى فاکتورهاى متعددى را بايد مورد توجه و نظر قرار دهد و جوانب و ابعاد بسيارى را ببيند که با همه اين توجٌهات بازهم امکان دارد عاملى از نظر دور بماند. در اين رابطه حتى عامل رشد بعنوان رکنى است و ما در اين بحث به اجمال از آنها اشاره خواهيم کرد.