شناخت به روند دانستن و درک محيط پيرامون ما اطلاق مى‌شود. رشد شناختي، به رشد آن دسته از مهارت‌هاى اساسى گفته مى‌شود که به ما در شناخت محيط پيرامون کمک مى‌کنند.


نوزادان نيز پاره‌اى از قابليت‌هاى اساسى را دارا هستند. آنها مى‌توانند اشياى نزديک را ببينند، حرکات را با چشم دنبال کنند و به محرکات لمسى و چشايى واکنش نشان دهند. نوع تفکر کودکان از بعضى جهات با نوع تفکر بزرگترها تفاوت دارد. روند فکرى کودکان در مرحله رشد درحال تغيير است. کودکان بين سنين سه و شش سال زمانى در مرحله رشد شناختى قرار مى‌گيرند که:


- تفکرشان از سوى ادراکاتشان هدايت شود؛ يعنى از طريق ديدن آنچه در معرض ديدشان قرار مى‌گيرد. براى مثال، اگر پنج چوب کبريت را نزديک يکديگر قرار دهيم و پنج چوب کبريت ديگر را با فاصله بيشتر نسبت به يکديگر قرار دهيم، کودکان در اين مرحله خواهند گفت تعداد چوب کبريت‌هايى که با فاصله بيشتر از يکديگر قرار داده شده‌اند، بيشتر از دسته اول است. از نظر آنها دسته دوم سطح وسيع‌ترى را پوشش مى‌دهند و بنابراين بيشتر به نظر مى‌آيند:


- نوع تفکر خود - مرکز دارند؛ يعنى همه امور را از ديدگاه خود مى‌نگرند و نمى‌توانند خود را به جاى ديگرى بگذارند.


- آنها هنوز براى تفکر منطقى آمادگى ندارند؛ زيرا مفاهيم اساسى را کسب نکرده‌اند.


- آنها هنوز براى استدلال و تفکر انتزاعى آمادگى ندارند.


- آنها از طريق تجارب عينى و دست اول آموزش مى‌بينند. بنابراين بازى و فعاليت کلمات کليدى در يادگيرى آنها محسوب مى‌شود. از آنجا که حدود تجارب، تعيين‌کننده درک و شناخت آنهاست، براى شکوفايى يادگيرى در آنان تدارک فرصت‌ها و تجارب متنوع و غنى موردنياز است.