در نگاه اول چنين به‌نظر مى‌رسد که اين نوع تحقيقات به علوم تجربى و طبيعى اختصاص دارد و در حوزهٔ علوم انسانى مطرح نيست؛ زيرا اين تحقيقات براساس وجه مشخصهٔ اصلى خود يعنى کنترل متغيرها و مشاهده پديده و سنجش رابطهٔ علت و معلولى بين متغيرها و حضور فعال محقق در صحنهٔ آزمايش شناخته مى‌شوند. اگرچه بخش عمدهٔ تحقيقات علوم تجربى و طبيعى در آزمايشگاه‌ها و با کنترل دقيق متغيرها انجام مى‌پذيرد، اينگونه تحقيقات منحصراً در حوزهٔ علوم تجربى و طبيعى انجام نمى‌شود، بلکه در ساير حوزه‌ها نيز از آن استفاده مى‌شود. بدين لحاظ، تحقيقات تجربى در حوزهٔ علوم انسانى بويژه روانشناسي، تعليم و تربيت، جامعه‌شناسي، جغرافياى انساني، مديريت، تربيت‌بدني، اقتصاد و مانند آن کاربرد دارد. اما تفاوتى که تحقيقات تجربى در حوزهٔ علوم طبيعى و تجربى با تحقيقات علوم انسانى دارد، اين است که دقت و کنترل محقق در حوزهٔ علوم طبيعى بر محيط آزمايشگاه و انتخاب متغير و کنترل آنها همراه با نظارت بر فرآيند آزمايش مؤثرتر از تحقيقات تجربى در حوزهٔ علوم انسانى است. با وجود اين، از اين جهات براى محقق علوم انسانى مشکلات زيادى وجود دارد و نمى‌تواند با دقت محقق علوم تجربى عمل کند.


در اينجا ذکر نکته‌اى درخصوص تفاوت تحقيقات تجربى و همبستگى ضرورى به‌نظر مى‌رسد. تحقيقات تجربى بر شناخت رابطهٔ علت و معلولى بين متغيرها تأکيد دارد و سخن از مطالعهٔ رابطهٔ يک سويه و تأثير متغير مستقل (علّت) بر متغير تابع (معلول) است و در پايان محقق به‌طور قاطع نظر مى‌دهد که چنين رابطه‌اى وجود دارد يا ندارد؛ (روش‌هاى تحقيق در علوم انسانى با تأکيد بر علوم تربيتي؛ ص ۸۸) مثلاً محقق براى سنجش تأثير روش تدريس نوع الف بر پيشرفت تحصيلى دانش‌آموزان نسبت به روش قبلى (نوع ب)، بايد ار روش تحقيق آزمايشى استفاده کند و در پايان در صورتى‌ که واقعاً روش الف مؤثرتر از روش ب بود، با صراحت اعلام کند که روش الف موفق‌تر از روش ب است. اما در تحقيق همبستگى هدف محقق الزاماً کشف روابط علت و معلولى نيست، بلکه قصد دارد ميزان درجات همبستگى ميان عملکرد و يا چند متغير را در يک گروه يا عملکرد يک عامل را در دو يا چند گروه مشخص کند؛ بنابراين، ضريب همبستگى به خودى خود رابطهٔ علت و معلولى را بيان نمى‌کند، هرچند محاسبهٔ اين ضريب گام اول براى پيداکردن روابط علت و معلولى بين متغيرها محسوب مى‌شود؛ زيرا اگر رابطهٔ علت و معلولى بين دو يا چند متغير محرز باشد به احتمال زياد همبستگى و رابطهٔ بالايى ميان آنها وجود دارد. (روش‌هاى تحقيق در علوم انسانى با تأکيد بر علوم تربيتي؛ص ۸۹)