درهنگام گفتگو با معلمان مدارس، و حتى گاهى مدرسان دانشگاه‌ها، در رابطه با تکنولوژى آموزشى درمى‌يابيم که مفاهيمى که از اين رشته در ذهن آنها موجود است بسيار متفاوت مى‌باشد. گروهى تکنولوژى آموزشى را کار با ابزارهايى مانند انواع پروژکتورها و فيلم مى‌دانند. دسته‌اى ديگر تصورشان از اين رشته کاربرد مواد در آموزش است و مى‌گويند کاربرد هر ماده‌اى در آموزش اعم از گچ يا ابزار بسيار سادهٔ معلم، ساخته تا پيچيده همه استفاده از تکنولوژى در آموزش است. بعضى ديگر کاربرد روش‌ها و فنون مختلف تدريس و طراحى درس را تکنولوژى آموزشى مى‌دانند. گروهى نيز تکنولوژى آموزشى را بسان معجزه‌اى مى‌پندارند که قادر است پاسخگوى مشکلات آموزشى ناشى از فضاى کم، تعداد زياد دانش‌آموزان، عدم کارآيى معلمان و تعداد کم آنها باشد. تعداد کمى نيز از تکنولوژى آموزشى به‌عنوان جزئى از فلسفهٔ حاکم بر برنامه‌ريزى يک کشور ياد مى‌کنند. دليل اين گوناگونى تصورات ذهنى از يک رشتهٔ علمي، نحوهٔ واردشدن اين رشته به سيستم آموزشى کشورها و به‌طورکلى تکامل مفهوم تکنولوژى آموزشى است.



براى روشن‌تر شدن مفهوم تکنولوژى آموزشي، مراحلى را که اين مفهوم طى کرده است مورد بررسى قرار مى‌دهيم. البته اين مراحل مربوط به سال‌هاى بعد از ۱۹۰۰ است. در سال‌هاى قبل از ۱۹۰۰ گاهى معلمان اجسام حقيقى را به کلاس درس مى‌آوردند يا کودکان را به ديدن موزه‌ها مى‌بردند. در رابطه با روش‌هايى که قبل از سال ۱۹۰۰ بکار گرفته شده‌اند و کسانى که به‌عنوان پيشگام در رشته تکنولوژى آموزشى معرفى مى‌شوند ساتلر (Saettler) (۱۹۶۸) و امير ابراهيمى (۱۳۶۶) اطلاعات زيادى ارائه مى‌دهند. ساتلر، سوفسطائيان قرن پنجم پيش از ميلاد را، پيشگامان تکنولوژى آموزشى مى‌داند و به‌دليل ماهيت سيستماتيک کار آنان از نظر طراحى و سازماندهى مواد آموزشي، آنان را پيشگامان واقعى و غيرقابل انکار اين رشته مى‌شناسد.