راهبردهاى آموزش و پرورش رابط بين سياستگذارى و طرحريزى آموزش و پرورش هستند و آنها را به يکديگر پيوند مىدهند و بدين جهت اهميت بهسزايى دارند. فور و همکاران وى براى شکل دادن به آموزش و پرورش سه مرحله بهشرح زير تشخيص دادهاند:
- سياستگذاري.
- تعيين راهبرد (استراتژي).
- برنامهريزي.
سياستگذارى متضمن تعيين رسالت و وظايف و خط مشى آموزشى کشور است. در اين مرحله ابعاد اصلى آموزش و پرورش کشور ترسيم مىشود. تعيين کردن راهبرد، رابط بين مرحلهٔ سياستگذارى و برنامهريزى است. در اين مرحله، از يک طرف رسالت و هدفهاى کلى آموزش و پرورش که در مرحلهٔ سياستگذارى تعيين شده است بهصورت هدفهاى مشخصتر يعنى فعاليتها مشخص مىشود، منابعى که ممکن است در اختيار قرار بگيرد روشن مىگردد، و ملاکها و ضوابط تصميمگيرى و دامنهٔ امکانات تعيين مىشود. از طرف ديگر روش برنامهريزى مشخص مىگردد.
سيروس منظور نيز در برنامهريزى آموزش و پرورش پنج مرحله تشخيص مىدهد:
- مرحلهٔ تدوين فعاليتها.
- مرحلهٔ تعيين استراتژي.
- مرحلهٔ تدوين برنامه.
- مرحلهٔ اجراء.
- مرحلهٔ ارزشيابى و پژوهش.
مرحلهٔ تدوين فعاليتها شامل تعيين و تعريف هدفهاى آموزش و پرورش است.
مرحلهٔ تعيين استراتژى مستلزم شناخت مشکلات و امکانات، تعيين اولويتها، و ايجاد تعادل بين نظام آموزشى و نيازمندىها و امکانات ملى و جز آنها است.
مرحلهٔ تدوين برنامه جنبهٔ فنى برنامهريزى است. در اين مرحله هدفها بهصورت برنامههاى مشخص و دقيق عرضه مىگردند و ماهيت کمّى بهخود مىگيرد. آنچه در سازمانهاى برنامهريزى آموزش و پرورش انجام مىگيرد، در حقيقت تدوين برنامه است نه برنامهريزي.
همانطورى که قبلاً نيز گفته شد، بعضى از صاحبنظران مراحل تعيين سياست و خطمشى آموزشى و همچنين تعيين استراتژىهاى آموزشى را جزء برنامهريزى آموزش و پرورش بهشمار مىآورند. برخى آنها را از هم تفکيک مىکنند. براى آنکه بدانيم دامنه و محدودهٔ وظايف برنامهريزى آموزش و پرورش چيست و آيا شامل تعيين هدفها و استراتژىها مىشود يا نه، اگر وظايف سازمانها و دفاتر برنامهريزى آموزش و پرورش را ملاک قضاوت قرار دهيم، ناچار خواهيم شد تعريف و مفهوم محدودتر برنامهريزى آموزش و پرورش را بپذيريم و سياستگذارى و تعيين راهبردهاى آموزش و پرورش را خارج از آن بدانيم؛ زيرا بديهى است که سياست و هدفهاى کلى و خط مشى آموزش و پرورش در خارج از اين سازمانها و ادارات و دفاتر تعيين مىشود. ولى چنانکه فعاليت شبکه ملى برنامهريزى آموزش و پرورش را ملاک قضاوت قرار دهيم، در اين صورت تعريف و مفهوم وسيعتر برنامهريزى آموزش و پرورش را بايد بپذيريم؛ زيرا فعاليت شبکهٔ ملى برنامهريزى متضمن سياستگذارى آموزش و پرورش و تعيين خط مشى و راهبردها نيز مىباشد.
اگر هر يک از دو تعريف را بپذيريم، بههر صورت، تعيين راهبردها در شکل دادن به آموزش و پرورش هر کشور نقش بسيار حساسى دارد.
تعيين راهبردهاى آموزش و پرورش شامل فعاليتهايى است از قبيل:
- شناخت تنگناها
- شناخت امکانات و نيازها.
- تعيين ضوابط و ملاکهاى لازم براى تصميمگيرى و برقرارى اولويتها.
- تعيين تمرکز، عدم تمرکز و زمينهٔ تشريک مساعى گروههاى مختلف در فعاليتهاى برنامهريزي.
- ايجاد تعادل و هماهنگى برونى بين نظام آموزش و پرورش و نيازها و امکانات ملى و بازار کار و بررسى تأثير تحولات و تغييرات يکى در ديگري.
- ايجاد تعادل و هماهنگى درونى بين سطوح برنامهريزى و فعاليتهاى مختلف آموزش و پرورش و بررسى تحولاتى که انتخاب هر يک از شقوق هدفها و اولويتها در ساير قسمتها و فعاليتهاى آموزش و پرورش ايجاد مىکند.
- بررسى عواقب شقوق مختلف توزيع آموزش و پرورش، و مقايسهٔ مزايا و معايب آنها و ايجاد تعادل لازم بين نياز بخشهاى مختلف بر اساس اين بررسىها.
فور و همکاران وى در مطالعهٔ بينالمللى که از طرف سازمان يونسکو براى توصيف دنياى آموزش و پرورش امروز و آينده انجام دادهاند، براى انتخاب راهبردهاى آموزش و پرورش ضمن تأئيد و توجه به خصوصيات ملى و فرهنگى هر کشور، ۲۱ اصل کلى را توضيح داده و توصيه کردهاند. مطالعه و تعمق در اصولى که اين گروه توصيه کردهاند و بررسى فعاليتها و برنامههايى که بر مبناء اين اصول در نقاط مختلف جهان اجراء مىشود براى برنامهريزان آموزش و پرورش مفيد خواهد بود.