برنامه‌ريزى متمرکز - الزامى (consolidated-imperative)

اين نوع برنامه‌ريزى در کشورهاى سوسياليستى معمول است. در اين کشورها، به اقتضاى رژيم و ساخت سياسى و اقتصادى آنها، برنامه‌ريزى جنبهٔ نهاد پيدا کرده و کانون همهٔ فعاليت‌هاى اجتماعى شده است؛ زيرا معتقد هستند که توليد و توزيع کالا و خدمات و به‌طور کلي، هدايت کليهٔ فعاليت‌هاى جمعي، بايد تحت کنترل و نظارت هيئت حاکمه باشد و طبق برنامه صورت گيرد.


بدين ترتيب، برنامه‌ريزى وارد ساخت و نهاد سياسى اين کشورها است و تمام دستگاه‌هاى اجرايى ملزم به پياده کردن و اجرا کردن آن هستند.

برنامه‌ريزى ارشادى - ترغيبى (indicative-persuasive)

اين نوع برنامه‌ريزى در کشورهاى غير سوسياليستى متداول است. در اين کشورها، به اقتضاى نظام سياسى و اقتصادى آنها، برنامه‌ريزى جنبهٔ نهاد ندارد. به‌عبارت ديگر، تمام فعاليت‌هاى جمعى لزوماً از طرف هيئت حاکمه نظارت و هدايت نمى‌شود؛ مثلاً ممکن است قسمت‌هايى از فعاليت‌هاى اقتصادى از قبيل توليد و توزيع پاره‌اى از کالاها و خدمات و هم‌چنين مالکيت بعضى از ابزار توليد و منابع در دست دولت باشد و ملى اعلام گردد و برخى ديگر در اختيار بخش خصوصى بماند. بدين ترتيب، از نظر اجرايي، برنامه‌ريزى در مورد امورى که تماماً در اختيار دولت نيست، نمى‌تواند الزامى باشد و ناچار است حالت ارشادى و ترغيبى به‌خود گيرد؛ مثلاً در کشور آمريکا، به موجب قانون اساسي، آموزش و پرورش جزء مسؤليت‌ها و اختيالات ايالتى (state) است و دولت مرکزى آمريکا، به‌موجب قانون، مسؤوليت اجرايى در اين زمينه ندارد. در هر ايالت نيز، اختيارات و مسؤوليت‌هاى آموزشى به‌نحوى بين مجالس مقننهٔ ايالتي، ولايتي، و انجمن‌ها و هيئت‌هاى امناى محلى تقسيم شده است، که انجمن‌هاى بخش‌هاى آموزشى از آزادى عمل و اختيارات نسبتاً وسيعى برخوردار هستند (مراد، بخش‌هاى آموزشى و پرورشى براى سطوح ابتدايى و متوسطه است که زير انجمن‌هاى آموزش و پرورش بخش به نام شورا يا هيئت امناى آموزش و پرورش بخش (district board of education) اداره مى‌شوند).


چگونگى کنترل و هدايت تعليمات دانشگاهى نيز بسيار متفاوت است و از ايالتى به ايالت ديگر تفاوت مى‌کند. در چنين شرايطي، هر واحد آموزشى مى‌تواند در محدودهٔ اختيارات قانونى نسبتاً وسيعى که دارد، براى خود برنامه‌ريزى کند. به‌خصوص که بخش خصوصى نيز سهم بزرگى بر عهده دارد و تابع اداره آموزش و پرورش نيست. بديهى است، اين‌گونه برنامه‌ريزى مستقل و پراکنده، ضمن آنکه مزاياى شايان توجهي، به‌خصوص از نظر تسهيل نوآورى و پويايى فرهنگى دارد، مشکلاتى نيز به‌بار مى‌آورد که از آن جمله پيدا شدن شکاف بين کيفيت آموزش و پرورش بخش‌هاى غنى و فقير، و گاهى اوقات تعارض بين خط‌مشى ملى و نظرهاى محلى است. ولى به‌هر صورت، دولت مرکزى نمى‌ةواند واحدهاى اموزش و پرورش محلى را ملزم و وادار سازد که برنامهٔ خاصى را اجراء کنند و ناچار است از راه ارشاد و ترغيب وارد شود؛ مثلاً، کمک‌هاى مالى خود را مشروط و مقيد به اجراء و کار بستن پاره‌اى خدمات سازد.

برنامه‌ريزى مشکل‌گشايى - موردى (problem solving-case resolving)

اين نوع برنامه‌ريزي، جامعيت ندارد، دور مدت نيست، و تمام نظام آموزش و پرورش را در ارتباط با بخش‌هاى ديگر توسعه ملى در مد نظر ندارد؛ بلکه، همان‌طورى که از اسم آن پيدا است، براى رفع مشکلات و تنگناها، به‌صورت موردى و طرح‌هاى کم و بيش مستقل اجراء مى‌شود.


برنامه‌ريزى موردي، بيشتر در کشورهاى جهان سوم متداول است و هدف آن اين است که نو‌آورى‌ها و اصلاحاتى را در خرده سيستم‌هاى آموزش و پرورش به‌بار بياورد، و جنبهٔ گره‌گشايى و از ميان برداشتن موانع را دارد؛ مثلاً، اگر احساس شود کمبود تکنسين‌ها و افراد فنى باعث شده که پيشرفت برنامه‌هاى صنعتى و اقتصادى کُند يا متوقف شود، براى رفع اين مشکل به توسعهٔ تعليمات فنى و حرفه‌اى رو مى‌آورند و برنامه‌هايى بدين منظور تنظيم مى‌کنند. اگر احساس شود که بى‌سوادى انبوه مردم مانع از آن است که برنامه‌هاى توسعهٔ اجتماعى خوب پيشرفت کند، طرح‌هايى براى درمان آن تنظيم مى‌شود. اگر ديده شود که کمبود معلم موجب شده که توسعهٔ آموزش رسمى با بن‌بست‌هايى رو به‌رو شود، برنامه‌هايى براى رفع مشکل مزبور مى‌ريزند. بدين قرار، بُعد آينده‌بينى جامع اين نوع برنامه‌ريزى چندان قوى نيست و بيشتر به مقابله با مسائل روز و رفع ضرورت‌هاى موجود مى‌پردازد.