آفتاب

گلچینی از زیباترین اشعار شاعر بزرگ ایرانی سعدی شیرازی



در آفتاب با شعرهای زیبا و کوتاه و عاشقانه از سعدی شیرازی همراه باشید

شعرهای زیبا و کوتاه و عاشقانه از سعدی شیرازی


تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا

سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر

تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا

شربتی تلختر از سم فراقت باید

تا کند لذت وصل تو فراموش مرا

هر شبم با غم هجران تو سر بر بالین

روزی ار با تو نشد دست در آغوش مرا

بی دهان تو اگر صد قدح نوش دهند

به دهان تو که سم آید ازآن نوش مرا

سعدی اندر کف جلاد غمت می گوید

بنده‌ام بنده به کشتن ده و مفروش مرا

 ---------------------------------------------

تو را حکایت ما مختصر به گوش آید

که حال تشنه نمی داني اي گل سیراب

اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد

و گر بریزد کتان چه غم خورد مهتاب

دعات گفتم و دشنام اگر دهی سهل است

که با شکردهنان خوش بود سؤال و جواب

------------------------------------------------

من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم

حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم

تو مگر سایه لطفی به سر وقت من آری

که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم

خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم

که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم




وبگردی