آفتاب

نمایشنامه "تهرانجلس" منتشر شد



نمایشنامه "تهرانجلس" در 233 صفحه به نویسندگی فرامرز شهبازیان به دو زبان فارسی 115 صفحه و انگلیسی 118 صفحه به طور مجزا در یک جلد منتشر شد.

سالها قبل و پس از فارغ التحصیلی برای سفری توریستی از ایران به امریکا رفتم. با چند تن از دوستان دانشگاهی ایرانی که به امریکا مهاجرت کرده بودند تماس گرفتم. قدری طول کشید تا دوستان بتوانند وقت برای هم دانشگاهی خود پیدا کنند تا دیداری تازه کنیم. هم زمان با دوستان آمریکائی هم دانشگاهی تماس گرفتم و برای مدتی کوتاه در خانه دوست قدیمی امریکائی و هم خانه دوران دانشجوئی ساکن شدم.  دوستم کار میکرد و من اوقاتم را به تماشای تلویزیون و دیدن فیلم میگذراندم.
ضمن تماس با دوستان ایرانی دریافتم که بسیاری از آنها از خود بیگانه شده اند و حتی حوصله و جنب و جوش قدیم را نداشتند. گوئی به شکل بدی غربت زده شده بودند. برای هم دیگر وقت نداشتند. از زندگی خود راضی نبودند.
با مطالعه بیشتر روی رفتارهای ایرانی های مهاجر دریافتم که ایرانی ها بر عکس دیگر مهاجران به میل خود مهاجرت نکرده بودند. همه دچار یک نوع ناراحتی عصبی ، افسردگی ، نوشتالژی و .... شده بودند. همه دنبال رویای امریکائی و فرصتی بزرگ برای پولدار شدن بودند. کار میکردند ولی راضی نبودند. با اینکه برخی از آنها خانواده نزدیک داشتند ولی به دلایل مختلف از معاشرت فامیلی پرهیز میکردند. با اینکه همه اذوقه ایرانی به وفور در اختیارشان بود ولی آنطور که باید و شاید شادمان نبودند. چرا؟
دریافتم که زندگی آمریکائی که پایه اش بر فردیت قرار دارد تاثیر عجیبی بر ایرانیان گذاشته است. همسایه امریکائی آنها ماهها و یا سالها بود که در خانه خود از مهمانی پذیرائی نکرده بود. برخی دیگر از همسایگان آمریکائی والدین خود را فقط در تعطیلات سال نو میدیدند. برخی دیگر سالها بود که از برادر و یا خواهر و یا دیگر اقوام خبری نداشتند.
همه این مشاهدات من باعث شکل گیری نمایشنامه و فیلمنامه "تهرانجلس" شد. خودم را در قالب شخصیتی دیدم که از ایران برای دیدن خواهرانش به آمریکا میآید ولی در میابد که همه آنها و حتی بهترین دوستانش از خود بیگانه شده اند. شروع به نوشتن کردم و پایه های اصلی کار را در آوردم و پس از مدتی نمایشنامه آماده شد. ولی قصدم نوشتن یک نمایشنامه درام نبود. بلکه نمایشنامه "تهرانجلس" را در قالب ظنز اَبسرد (ظنزی شناور میان واقعیت و ورای واقعیت) میدیدم. مدتهای مدیدی روی نمایشنامه کار کردم تا راضی شدم. پس از اتمام فارسی آن تصمیم گرفتم که نسخه انگلیسی را نیز بنویسم. نمایشنامه آماده شد و من فیلمنامه آن را نیز نوشتم.
نمایشنامه ای که اکنون چاپ شده است و در اختیار شما است ، ماحصل زندگی غربتی ایرانیانی است که با وجود همه امکانات در آمریکا باز هم تمام سلولهای بدنشان برای در ایران بودن می تپد. امیدوارم که روزی ایرانیان دور از وطن ، که شبانه روز دستخوش غربت زدگی، بیگانگی پایان ناپذیر ، جدا از دیار بودن و آرزوی بازگشت به میهن را در سر میپرورانند . با پذیرفتن عشق ، آرامش ، هماهنگی فرهنگی و ایرانی خالص بودن باعث شکوفائی ، همبستگی و پیوندی بشوند که در نهایت بیشتر عشق بورزند ، با آرامش بهتری زندگی کنند و درک و سپاس خود از هنر ناب ایرانی را افزایش داده و امید مراجعت به وطن را از دست ندهند.


گالری تصاویر


وبگردی