به گزارش روز پنج شنبه خبرنگار ایرنا، وارد مصلا محل برگزاری سی و دومین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران که می شود اولین جای شلوغ و مملو بازدید کننده بخش شبستان عمومی است جایی که از زنان خانه دار و نوجوانان تا دانشجویان و نویسندگان بیشتر زمان حضور در نمایشگاه را در آنجا میگذرانند.
حوزه بهداشت و درمان که در سالهای اخیر به سلامت شناخته میشود هم یکی از علاقه مندیهای مردم و البته ناشران عمومی است. میگویند خوب فروش میرود و از هر ١٠ نفر حداقل یکی سراغ کتابهای رژیم درمانی و روان شناسی و زناشویی و این چیزها را میگیرد. گویا ساده میشود فهمید مردم با این گرانی کاغذ و کتاب، سراغ چه مسائل و مشکلاتی میگردند و دردشان کجاست. جالبتر اینکه با وجود تلگرام و اینستاگرام، هنوز کتابهایی که اطلاعات بیشتری بدهد و معتبر باشد، بین مردم طرفدار دارد و ترجیح میدهند بعضی چیزها را لابهلای ورقههای کتاب جستوجو کنند.
*از بی کاری بهتر است
مرتضی فروشنده یکی از غرفههای ناشران عمومی در شبستان است. باید ٣٠ و چند سال داشته باشد. میپرسم چرا آمدی کتاب بفروشی؟ میخندد. بعد هم میگوید: «از بی کاری. برای ١٠ روز پول زیادی نمیدهند، اما از بی کاری بهتر است. هر سال میآیم. مدرکم مهندسی است، اما بی کارم.»
میپرسم اینها که میفروشی را خودت خواندی؟ باز هم میخندد و میگوید: «هیچ کدام از این فروشندهها خودشان نخواندند و حرفهای تکراری میزنند برای توضیح دادن کتاب به خریدار. اصلا کاری ندارد. فقط باید ببینی رفتار کسی که کتاب را بر میدارد چگونه است. یعنی اگر کمی باهوش باشی و در لحظه شخصیتش را شناسایی کنی، راحت کتابها را میفروشی.»
از شناخت طبایع تا گیاهان دارویی و طب سنتی دارد تا چگونه با کودک نافرمان رفتار کنیم. حتی مجموعه داستان کوتاه و از این رمانهایی که همه ناشران چاپ میکنند هم روی پیشخوان هست. به کتابهای سلامت اشاره میکنم و میپرسم اینها را پزشک یا کارشناسی در حوزه سلامت نوشته است؟ میگوید: «بعضیها را بله و بعضی را نه. کاری ندارد نوشتن اینها. صد هزار صفحه اینترنتی باز کن و بگذار پیش رویت و چفت و بست قضیه را به هم ربط بده و بنویس. حالا روایتی هم داشته باشد چه بهتر. مثل داستان میشود و مخاطب بهتر هضم میکند. البته بعضیها همین زحمت را هم به خودشان نمیدهند و شنیدم کتاب آماده را میخرند و به اسم خودشان چاپ میکنند.»
میپرسم مگر ممکن است چنین چیزی؟ موقع صدور مجوز بررسی نمیشود که مولف یا مترجم مدرکش چیست و آیا کارشناس تغذیه یا پزشک هست یا نه؟ میگوید: «نمیدانم، ولی بعید میدانم برای مجوز دادن این چیزها را بررسی کنند.» میرود سراغ دو دختر جوان که سراغ کتابی درباره گیاه خواری را میگیرند.
*بعضیها از روی عطف کتاب میخرند
سمیه سخت حرف میزند. به گمانم بین 25 تا 30 سال داشته باشد. شاید هم کمتر یا بیشتر. میگوید: «اسم و عنوان انتشارات را ننویس. حوصله دردسر ندارم.» اسمش را از کارت گردنش میخوانم و میگویم خیالش راحت باشد. مستقیم آمار نمیدهم.
آناتومی شکم و رژیم درمانی و چگونه چاق و لاغر شویم و از این دست کتابها زیاد دارد. از آن رمانهای عامه پسند هم هست. توی همین انتشارات کار میکند و برای نمایشگاه پول اضافهای به او نمیدهند. بیمه هم ندارد. میگوید رشتهاش کارشناسی تغذیه است. کتابهای سلامت را نشان میدهم و میپرسم چه کسانی بیشتر سراغ این کتابها میآیند؟ میگوید: «کسی که دنبال کتاب خاصی باشد، لیست تهیه میکند و بی هدف نمیآید نمایشگاه. عدهای هم برای دور زدن و وقت گذراندن و ساندویچ خوردن میآیند. هر سال همین است. من ٣ سال است که در این انتشارات کار میکنم و همه این ٣ سال هم نمایشگاه بودم. گاهی یک کتاب گل میکند و همه سراغ همان را میگیرند، چون ناشر اصلی را نمیشناسند. کتابهای تغذیه و روان شناسی هم که همه شبیه هم هستند و فرقی ندارد از کجا بخری.»
سمیه ادامه میدهد: «از زنان خانه دار و کارمند بگیر تا پیرمرد بازنشسته و دختر و پسر جوان سراغ کتابهای مربوط به تغذیه و سلامت روان و زناشویی را میگیرند و راحت میخرند. البته ما بیشتر کتابهای مربوط به تغذیه داریم. ولی خیلی از اینها که میخرند، نمیخوانند. حتی شده بعضیها کتاب را از روی زیبایی عطف میخرند تا به رنگ مبل و کتابخانهشان بیاید.»
*حتی رژیم درمانی هم کم فروش دارد
یکی از کتابهای رژیم درمانی را که انتهای همه کتابها و خیلی غریبانه گذاشته بر میدارم. مطمئنم مولف اگر پزشک بود قبل از اسمش مینوشت دکتر؛ ولی این مولف ننوشته است. سمیه میگوید: «نویسندهاش مثل خودم کارشناس تغذیه است. این را هم یکی دو سال پیش چاپ کردیم. مولف فکر میکرد خیلی پول هست در چاپ کتاب، ولی میبینی که؛ بیشترش مانده است و کسی نمیخرد. چون چیز بیشتری از صفحههای اینستاگرام و سایتها ندارد.»
ادامه میدهد: «تازه نثر گیرایی هم ندارد و خشک است. خودم هم از نثرش خوشم نمیآید؛ ولی با هزینه شخصی چاپ کرد و ما هم گذاشتیم که شاید چند تایی فروش برود. مردم این اطلاعات را از اینترنت هم پیدا میکنند. ولی وقتی کتاب میشود، باید چیزی فراتر داشته باشد تا آدمها برایش پول بدهند.»
معلوم است از مولف این کتاب خوشش نمیآید که مدام دنبال دلیل میگردد تا توجیه کند چرا کتاب را پشت بقیه گذاشته و خیلی رغبت نمیکند به معرفی کردنش.
*دنیای ناسلامتی روان
سلامت روان هم دنیای خودش را دارد در شبستان عمومی نمایشگاه کتاب تهران. افسردگی و خشم و این چیزها حرف اول را میزنند و البته مسائل زناشویی هم جای خودشان را دارند و خیلیها سراغ این نوع کتابها را میگیرند. کتاب روی پیشخوان یکی از ناشران که علاقهای به حرف زدن ندارد را بر میدارم. هنر ظریف بی خیالی با نویسندهای خارجی. شروعش از چارلز بوکفسکی گفته است. بوکفسکی را دوست دارم، البته داستانهایش را. کتاب هم از شخصیت او حرف زده است. ورق زدن را ادامه نمیدهم.
کتاب دیگری را بر میدارم؛ رهایی از افسردگی با نویسنده دکتر خارجی و مترجم مهندس ایرانی و ویراستار دکتر ایرانی. همه این لقبها را هم مثل روابط عمومیهای وزارتخانهها و سازمانها نوشتهاند. حتما آقای دکتر یا مهندس میخواسته اسمش ذکر شود تا مخاطب لحظهای تردید نکند در صداقت کلامش یا مطمئن شود همه اینها که نوشته درست است. کتاب درباره افسردگی است. بر خلاف مصاحبههای خبرگزاریها، آمار و ارقام ندارد. داستان هم نگفته است. فقط درباره افسردگی است.
خیلی از ناشران دیگر عمومی هم از این کتابها درباره سلامت روان دارند. فهمیدن اینکه مردم ما روان چندان سالمی ندارند، کار سختی نیست. همین چند وقت پیش مصاحبه کردم و معاون دفتر سلامت روان وزارت بهداشت گفت: بر اساس پژوهشهای انجام شده در کشور، آمار اختلالات روان پزشکی در گروه جمعیتی 15 تا 64 سال، 23.6 درصد است که این عدد نسبت به کشورهای همسایه و منطقه، آمار بالایی محسوب میشود.
این در حالی است که مردم خیلی هم به روان پزشکان مراجعه نمیکنند و همین هم خودش مشکل است. از انگ و برچسب بیماری روان بگیرید تا هزینههای روان پزشکی که به جز در مراکز دولتی، بقیه خدمات در مراکز خصوصی تحت پوشش بیمه نیستند. مردم هم خودشان این کتابها را میخرند و چند صفحهای میخوانند و دنبال خود درمانی میگردند و حتما در صفحههای مجازی در اینستاگرام و جاهای دیگر، جملههای کتاب را نقل میکنند و تمام. باید پژوهشی انجام شود و بررسی کرد چند درصد افراد با خواندن این کتابها در حوزه سلامت روان، بهبود پیدا کردند.
*روبان صورتی با عطر قرمه سبزی
در غرفهای که جایی تک افتاده و فروشندگانش دارند دور هم قرمه سبزی میخورند، کتابی بر میدارم با عنوان «آموزش آرام سازی و مدیریت استرس برای زنان مبتلا به سرطان سینه» با نویسنده خارجی و دو مترجم خانم ایرانی. سال ٩٢ چاپ شده و رنگ جلدش مانند روبان حمایت از مبتلایان به سرطان سینه، صورتی است. حداقل ٢ برچسب روی قیمتش خورده و حالا به ٢٩ هزار تومان به فروش میرود.
آمار و ارقام از تعداد ابتلا به سرطان سینه در آمریکا و ایران هم دارد، ولی همه آمارها مربوط به حداقل 6 سال پیش است. روشهایی برای غلبه بر استرس را برای این بیماران توضیح داده است. شاید خواندنش برای مبتلایان به این بیماری خالی از فایده نباشد؛ اما چه کسی حالش را دارد در یکی از راهروهای شبستان دنبال چنین کتابی بگردد که فروشندهاش با بوی قرمه سبزی دارد همه راهرو را از خود بی خود میکند. کتاب را با بوی قرمه سبزی ورق میزنم و سر جایش میگذارم و سراغ غرفه دیگری میروم.
*فرهنگ سازی در جامعه
یکی از کتابهایی که نظرم را جلب کرد، «نیلوفر باغچه ما» بود. روی جلدش نوشته بود طرح داستانی تحلیل مشکلات کودکان عقب مانده ذهنی. نویسندهاش روان شناس تربیتی و مشاور امور کودکان استثنایی است. قصه مادری که فرزند مبتلا به سندروم داون داشت. برای من خبرنگار سلامت سالهاست که واژه سندروم دارن و طیف اوتیسم جایگزین کلمههای عوامانه عقب مانده ذهنی شده است. حالا این فرهنگ سازی را چه کسانی باید در جامعه انجام دهند؟ قدر مسلم رسانهها این وظیفه را دارند. مجله و روزنامه و خبرگزاریها تا همین کتابهایی که مخاطب عام دارند و در نمایشگاه کتاب عرضه میشوند. جای دوری نمیرود اگر به این نکتههای ریز هم دقت کرد و روی جلد کتاب به جای آن کلمه نوشت: «کودکان سندروم داون». اتفاقی که شاید حتی در ارشاد هم به آن توجهی نمیشود.
به هر حال نمایشگاه سی و دوم کتاب هم از راه رسید و خیلیها این روزها به مصلی تهران میروند تا کتابی بخرند و در طول سال ورق بزنند و بخوانند. جای خالی کتاب در سبد خانوادههای ایرانی زیادی حس میشود و شاید ریشه بسیاری از مشکلات اجتماعی و حتی بیماریهای جسمی و روانی را بتوان در همین کتاب نخواندن مردم جستوجو کرد. مسیری که باید از شعار عبور کند و به حمایت و تشویق برسد تا در نسل بعدی اثربخش باشد. تلاش برای کتاب خواندن مردم، مانند پیشگیری در حوزه سلامت است. یعنی هرچه پیشگیری بیشتر باشد، مردم کمتر نیازمند درمان میشوند و در نتیجه هزینه کمتری هم تولید میشود.
گزارش از امیر پروسنان
اجتمام ** ٩٤٨٢ ** 1355
حوزه بهداشت و درمان که در سالهای اخیر به سلامت شناخته میشود هم یکی از علاقه مندیهای مردم و البته ناشران عمومی است. میگویند خوب فروش میرود و از هر ١٠ نفر حداقل یکی سراغ کتابهای رژیم درمانی و روان شناسی و زناشویی و این چیزها را میگیرد. گویا ساده میشود فهمید مردم با این گرانی کاغذ و کتاب، سراغ چه مسائل و مشکلاتی میگردند و دردشان کجاست. جالبتر اینکه با وجود تلگرام و اینستاگرام، هنوز کتابهایی که اطلاعات بیشتری بدهد و معتبر باشد، بین مردم طرفدار دارد و ترجیح میدهند بعضی چیزها را لابهلای ورقههای کتاب جستوجو کنند.
*از بی کاری بهتر است
مرتضی فروشنده یکی از غرفههای ناشران عمومی در شبستان است. باید ٣٠ و چند سال داشته باشد. میپرسم چرا آمدی کتاب بفروشی؟ میخندد. بعد هم میگوید: «از بی کاری. برای ١٠ روز پول زیادی نمیدهند، اما از بی کاری بهتر است. هر سال میآیم. مدرکم مهندسی است، اما بی کارم.»
میپرسم اینها که میفروشی را خودت خواندی؟ باز هم میخندد و میگوید: «هیچ کدام از این فروشندهها خودشان نخواندند و حرفهای تکراری میزنند برای توضیح دادن کتاب به خریدار. اصلا کاری ندارد. فقط باید ببینی رفتار کسی که کتاب را بر میدارد چگونه است. یعنی اگر کمی باهوش باشی و در لحظه شخصیتش را شناسایی کنی، راحت کتابها را میفروشی.»
از شناخت طبایع تا گیاهان دارویی و طب سنتی دارد تا چگونه با کودک نافرمان رفتار کنیم. حتی مجموعه داستان کوتاه و از این رمانهایی که همه ناشران چاپ میکنند هم روی پیشخوان هست. به کتابهای سلامت اشاره میکنم و میپرسم اینها را پزشک یا کارشناسی در حوزه سلامت نوشته است؟ میگوید: «بعضیها را بله و بعضی را نه. کاری ندارد نوشتن اینها. صد هزار صفحه اینترنتی باز کن و بگذار پیش رویت و چفت و بست قضیه را به هم ربط بده و بنویس. حالا روایتی هم داشته باشد چه بهتر. مثل داستان میشود و مخاطب بهتر هضم میکند. البته بعضیها همین زحمت را هم به خودشان نمیدهند و شنیدم کتاب آماده را میخرند و به اسم خودشان چاپ میکنند.»
میپرسم مگر ممکن است چنین چیزی؟ موقع صدور مجوز بررسی نمیشود که مولف یا مترجم مدرکش چیست و آیا کارشناس تغذیه یا پزشک هست یا نه؟ میگوید: «نمیدانم، ولی بعید میدانم برای مجوز دادن این چیزها را بررسی کنند.» میرود سراغ دو دختر جوان که سراغ کتابی درباره گیاه خواری را میگیرند.
*بعضیها از روی عطف کتاب میخرند
سمیه سخت حرف میزند. به گمانم بین 25 تا 30 سال داشته باشد. شاید هم کمتر یا بیشتر. میگوید: «اسم و عنوان انتشارات را ننویس. حوصله دردسر ندارم.» اسمش را از کارت گردنش میخوانم و میگویم خیالش راحت باشد. مستقیم آمار نمیدهم.
آناتومی شکم و رژیم درمانی و چگونه چاق و لاغر شویم و از این دست کتابها زیاد دارد. از آن رمانهای عامه پسند هم هست. توی همین انتشارات کار میکند و برای نمایشگاه پول اضافهای به او نمیدهند. بیمه هم ندارد. میگوید رشتهاش کارشناسی تغذیه است. کتابهای سلامت را نشان میدهم و میپرسم چه کسانی بیشتر سراغ این کتابها میآیند؟ میگوید: «کسی که دنبال کتاب خاصی باشد، لیست تهیه میکند و بی هدف نمیآید نمایشگاه. عدهای هم برای دور زدن و وقت گذراندن و ساندویچ خوردن میآیند. هر سال همین است. من ٣ سال است که در این انتشارات کار میکنم و همه این ٣ سال هم نمایشگاه بودم. گاهی یک کتاب گل میکند و همه سراغ همان را میگیرند، چون ناشر اصلی را نمیشناسند. کتابهای تغذیه و روان شناسی هم که همه شبیه هم هستند و فرقی ندارد از کجا بخری.»
سمیه ادامه میدهد: «از زنان خانه دار و کارمند بگیر تا پیرمرد بازنشسته و دختر و پسر جوان سراغ کتابهای مربوط به تغذیه و سلامت روان و زناشویی را میگیرند و راحت میخرند. البته ما بیشتر کتابهای مربوط به تغذیه داریم. ولی خیلی از اینها که میخرند، نمیخوانند. حتی شده بعضیها کتاب را از روی زیبایی عطف میخرند تا به رنگ مبل و کتابخانهشان بیاید.»
*حتی رژیم درمانی هم کم فروش دارد
یکی از کتابهای رژیم درمانی را که انتهای همه کتابها و خیلی غریبانه گذاشته بر میدارم. مطمئنم مولف اگر پزشک بود قبل از اسمش مینوشت دکتر؛ ولی این مولف ننوشته است. سمیه میگوید: «نویسندهاش مثل خودم کارشناس تغذیه است. این را هم یکی دو سال پیش چاپ کردیم. مولف فکر میکرد خیلی پول هست در چاپ کتاب، ولی میبینی که؛ بیشترش مانده است و کسی نمیخرد. چون چیز بیشتری از صفحههای اینستاگرام و سایتها ندارد.»
ادامه میدهد: «تازه نثر گیرایی هم ندارد و خشک است. خودم هم از نثرش خوشم نمیآید؛ ولی با هزینه شخصی چاپ کرد و ما هم گذاشتیم که شاید چند تایی فروش برود. مردم این اطلاعات را از اینترنت هم پیدا میکنند. ولی وقتی کتاب میشود، باید چیزی فراتر داشته باشد تا آدمها برایش پول بدهند.»
معلوم است از مولف این کتاب خوشش نمیآید که مدام دنبال دلیل میگردد تا توجیه کند چرا کتاب را پشت بقیه گذاشته و خیلی رغبت نمیکند به معرفی کردنش.
*دنیای ناسلامتی روان
سلامت روان هم دنیای خودش را دارد در شبستان عمومی نمایشگاه کتاب تهران. افسردگی و خشم و این چیزها حرف اول را میزنند و البته مسائل زناشویی هم جای خودشان را دارند و خیلیها سراغ این نوع کتابها را میگیرند. کتاب روی پیشخوان یکی از ناشران که علاقهای به حرف زدن ندارد را بر میدارم. هنر ظریف بی خیالی با نویسندهای خارجی. شروعش از چارلز بوکفسکی گفته است. بوکفسکی را دوست دارم، البته داستانهایش را. کتاب هم از شخصیت او حرف زده است. ورق زدن را ادامه نمیدهم.
کتاب دیگری را بر میدارم؛ رهایی از افسردگی با نویسنده دکتر خارجی و مترجم مهندس ایرانی و ویراستار دکتر ایرانی. همه این لقبها را هم مثل روابط عمومیهای وزارتخانهها و سازمانها نوشتهاند. حتما آقای دکتر یا مهندس میخواسته اسمش ذکر شود تا مخاطب لحظهای تردید نکند در صداقت کلامش یا مطمئن شود همه اینها که نوشته درست است. کتاب درباره افسردگی است. بر خلاف مصاحبههای خبرگزاریها، آمار و ارقام ندارد. داستان هم نگفته است. فقط درباره افسردگی است.
خیلی از ناشران دیگر عمومی هم از این کتابها درباره سلامت روان دارند. فهمیدن اینکه مردم ما روان چندان سالمی ندارند، کار سختی نیست. همین چند وقت پیش مصاحبه کردم و معاون دفتر سلامت روان وزارت بهداشت گفت: بر اساس پژوهشهای انجام شده در کشور، آمار اختلالات روان پزشکی در گروه جمعیتی 15 تا 64 سال، 23.6 درصد است که این عدد نسبت به کشورهای همسایه و منطقه، آمار بالایی محسوب میشود.
این در حالی است که مردم خیلی هم به روان پزشکان مراجعه نمیکنند و همین هم خودش مشکل است. از انگ و برچسب بیماری روان بگیرید تا هزینههای روان پزشکی که به جز در مراکز دولتی، بقیه خدمات در مراکز خصوصی تحت پوشش بیمه نیستند. مردم هم خودشان این کتابها را میخرند و چند صفحهای میخوانند و دنبال خود درمانی میگردند و حتما در صفحههای مجازی در اینستاگرام و جاهای دیگر، جملههای کتاب را نقل میکنند و تمام. باید پژوهشی انجام شود و بررسی کرد چند درصد افراد با خواندن این کتابها در حوزه سلامت روان، بهبود پیدا کردند.
*روبان صورتی با عطر قرمه سبزی
در غرفهای که جایی تک افتاده و فروشندگانش دارند دور هم قرمه سبزی میخورند، کتابی بر میدارم با عنوان «آموزش آرام سازی و مدیریت استرس برای زنان مبتلا به سرطان سینه» با نویسنده خارجی و دو مترجم خانم ایرانی. سال ٩٢ چاپ شده و رنگ جلدش مانند روبان حمایت از مبتلایان به سرطان سینه، صورتی است. حداقل ٢ برچسب روی قیمتش خورده و حالا به ٢٩ هزار تومان به فروش میرود.
آمار و ارقام از تعداد ابتلا به سرطان سینه در آمریکا و ایران هم دارد، ولی همه آمارها مربوط به حداقل 6 سال پیش است. روشهایی برای غلبه بر استرس را برای این بیماران توضیح داده است. شاید خواندنش برای مبتلایان به این بیماری خالی از فایده نباشد؛ اما چه کسی حالش را دارد در یکی از راهروهای شبستان دنبال چنین کتابی بگردد که فروشندهاش با بوی قرمه سبزی دارد همه راهرو را از خود بی خود میکند. کتاب را با بوی قرمه سبزی ورق میزنم و سر جایش میگذارم و سراغ غرفه دیگری میروم.
*فرهنگ سازی در جامعه
یکی از کتابهایی که نظرم را جلب کرد، «نیلوفر باغچه ما» بود. روی جلدش نوشته بود طرح داستانی تحلیل مشکلات کودکان عقب مانده ذهنی. نویسندهاش روان شناس تربیتی و مشاور امور کودکان استثنایی است. قصه مادری که فرزند مبتلا به سندروم داون داشت. برای من خبرنگار سلامت سالهاست که واژه سندروم دارن و طیف اوتیسم جایگزین کلمههای عوامانه عقب مانده ذهنی شده است. حالا این فرهنگ سازی را چه کسانی باید در جامعه انجام دهند؟ قدر مسلم رسانهها این وظیفه را دارند. مجله و روزنامه و خبرگزاریها تا همین کتابهایی که مخاطب عام دارند و در نمایشگاه کتاب عرضه میشوند. جای دوری نمیرود اگر به این نکتههای ریز هم دقت کرد و روی جلد کتاب به جای آن کلمه نوشت: «کودکان سندروم داون». اتفاقی که شاید حتی در ارشاد هم به آن توجهی نمیشود.
به هر حال نمایشگاه سی و دوم کتاب هم از راه رسید و خیلیها این روزها به مصلی تهران میروند تا کتابی بخرند و در طول سال ورق بزنند و بخوانند. جای خالی کتاب در سبد خانوادههای ایرانی زیادی حس میشود و شاید ریشه بسیاری از مشکلات اجتماعی و حتی بیماریهای جسمی و روانی را بتوان در همین کتاب نخواندن مردم جستوجو کرد. مسیری که باید از شعار عبور کند و به حمایت و تشویق برسد تا در نسل بعدی اثربخش باشد. تلاش برای کتاب خواندن مردم، مانند پیشگیری در حوزه سلامت است. یعنی هرچه پیشگیری بیشتر باشد، مردم کمتر نیازمند درمان میشوند و در نتیجه هزینه کمتری هم تولید میشود.
گزارش از امیر پروسنان
اجتمام ** ٩٤٨٢ ** 1355
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است