آفتاب
نگاهی به کتاب «نوشتن مانند بزرگان»؛

تشریح همانندسازی، یادگرفتن شگردها و سبقت از اساتید داستان‌نویسی

تشریح همانندسازی، یادگرفتن شگردها و سبقت از اساتید داستان‌نویسی

کتاب «نوشتن مانند بزرگان» نوشته ویلیام کین با محوریت تکنیک همانندسازی با توجه به شیوه نگارش نویسندگان بزرگ نوشته شده و مولف آن معتقد است پس از آموختن آن، می‌توان بهتر از بزرگان نوشت.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ _ صادق وفایی: پس از مطلبی که دی‌ماه سال گذشته درباره هفتمین جلد از مجموعه «داستان‌های محبوب من» و مرور ۴ دهه از تاریخ داستان‌نویسی ایران (اینجا) منتشر کردیم، این‌بار نوشتاری درباره ادبیات جهان و دریافت روش‌های قصه‌نویسیِ نویسندگان مولف و مطرح داریم. بهانه این مطلب هم بررسی کتاب «نوشتن مانند بزرگان» نوشته ویلیام کین است که ترجمه فارسی‌اش به قلم کاوه فولادی‌نسب و مریم کهنسال نودهی سال ۹۶ توسط نشر چشمه چاپ شد.

نویسنده کتاب موردنظر که ظاهراً جلد دومی هم دارد، روش نویسندگی و نکات ویژه قلم این نویسندگان را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است: اونوره بالزاک، چارلز دیکنز، هرمان ملویل، داستایوفسکی، کنوت هامسون، ادیت وارتون، سامرست موام، ادگار رایس باروز، فرانتس کافکا، دی. اچ. لارنس و ویلیام فاکنر. در این‌میان تنها نویسنده زن حاضر در کتاب، ادیت وارتون است.

در نوشتاری که در ادامه درباره این کتاب می‌آید، دو نکته مهم مورد توجه بوده است؛ نکته اول، خودِ کتاب و محتوایش و نکته دوم، چرایی احساس نیازِ ترجمه آن در ایران. به نکته اول به‌طور مبسوط و مفصل خواهیم پرداخت اما در جایگاه مقدمه این مطلب، ابتدا نکته دوم را بررسی می‌کنیم. آن‌طور که مترجمان کتاب می‌گویند، «مدت‌هاست در غیاب جریان یا جریان‌هایی اندیشمند، دوراندیش، نخبه‌گرا و فارغ از جز و مدهای بازار و بادهای موسمی، داستان مدرن ایرانی، مثل ساختمانی متروکه، به حال خودش رها شده، و هر جا که سرک می‌کشی مدام صحبت از بحران است؛ بحران اندیشه، بحران کیفیت، بحران مخاطب… توی روزنامه‌ها و مجله‌ها و خبرگزاری‌ها و سایت‌های ادبی پر است از فریادهای وامصیبتا برای این حال و روز نزار،....» شرایطی که فولادی‌نسب و کهنسال نودهی برای داستان‌نویسی این‌روزهای ایران ترسیم می‌کنند، ظاهراً مهم‌ترین انگیزه‌شان برای ترجمه این کتاب بوده است. نگارنده معتقد است مترجمان کتاب نسبت به شرایط تاثیرگذار بیرونی و درونی داستان‌نویسی کنونی ایران بی‌توجه بوده‌اند اما با این‌حال هدف جستجوی انگیزه و چرایی ترجمه کتاب توسط آن‌هاست.

نکته مهمی که مترجمان این کتاب به آن اشاره دارند و نگارنده این مطلب نیز در این‌زمینه با آن‌ها توافق دارد، این است که بی‌تردید یک کار مهم برای دمیدن روحی زنده و زندگی‌بخش به این پیکر محتضر (جریان داستان‌نویسی در ایران از نظر مترجمان)، بررسی دقیق و گزینش سنجیده و ترجمه درست متون معتبر و به روز در زمینه نظریه، ساختار و آموزش داستان‌نویسی است؛ که هم کمبود تاریخی کشنده موجود در این حوزه را پر کنند و هم سطح آگاهی و دانش فنی داستان‌نویسان و هنرجویان داستان‌نویسی را ارتقا دهند. می‌شود درباره وضعیت فعلی داستان‌نویسی ایران با مترجمان کتاب «نوشتن مانند بزرگان» موافق یا مخالف بود. چه وضعیت داستان‌نویسی ایران را اسف‌بار بدانیم، چه آن را معمولی و یا در قله ببینیم، مطالعه کتابی که دو مترجم نامبرده به فارسی بازگردانی کرده‌اند، برای داستان‌نویسی و علاقه‌مندانش در ایران، بسیار مفید و موثر خواهد بود.

به نظر نگارنده این مطلب، داستان‌نویسی در کل یک قریحه و استعداد ذاتی است که از کودکی تا بزرگسالی پرورش یافته و غنی‌سازی می‌شود اما کتاب‌هایی مانند همین اثر که در دست داریم و همچنین نمونه‌های مشابه طی دهه‌های گذشته در پی چارچوب‌مند کردن و تبیین قواعد برای این فن و استعداد هستند. عموم شاعران یا نویسندگان بزرگ، بدون حضور در کلاس‌های آموزشی به خلق اثر دست زدند و نام ماندگاری در تاریخ ادبیات به جا گذاشتند، اما همه چهره‌های ماندگارِ این زمینه هم مکتب‌نرفته و خط‌ننوشته نبوده‌اند. حالا جای آن است که به نکته اول بپردازیم؛ یعنی چرایی نگارش این کتاب توسط ویلیام کین. تزِ اصلی و نظر کلی این پژوهشگر این است که می‌توان با همانندسازی نویسنده شد. به همین‌منظور هم طریقه نوشتن نویسندگانی را که در بالا نام بردیم، تشریح کرده و آن‌ها را به‌عنوان نمونه‌های مناسب برای همانندسازی، پیش روی مخاطبش قرار داده است. ظاهراً ویلیام کین هم در زمینه آموزش داستان‌نویسی با نظر نگارنده این مطلب موافق است چون در بخشی از کتاب که مربوط به نویسندگی کنوت هامسون (نویسنده نروژی) است، می‌گوید: «شما نمی‌توانید در یک کلاس داستان‌نویسی یاد بگیرید که چه‌طور می‌شود این کارها را انجام داد. هیچ کتابی نمی‌تواند این تکنیک را به شما یاد بدهد. این درس باید از مطالعه و بررسی مستقیم آثار استادش فرا گرفته شود.»

همانندسازی، یعنی نویسنده‌ای را الگوی نوشتن‌مان قرار دهیم و سعی کنیم. به قول ویلیام کین (در بخشی که درباره نویسندگی هرمان ملویل صحبت می‌کند)، شگردهای نویسندگانی که کتاب به آن‌ها پرداخته، کپی‌رایت هم ندارند و به‌راحتی قابل استفاده هستند. روش کار ویلیام کین در این کتاب این است که به‌طور گذرا و کوتاه به زندگی و اتفاقات مهم حیات نویسنده مورد نظر می‌پردازد و سپس روش داستان‌نویسی‌اش را با استفاده از حقایق و مستندات ذکرشده، تحلیل می‌کند. او بر این باور است که بلاغت موضوعی است که در آموزش نویسندگی، نادیده گرفته می‌شود.

بنابراین نکته اتکای نظری نویسنده کتاب «نوشتن مانند بزرگان» تکنیک همانندسازی است و کین بر این باور است که تا وقتی یاد نگرفته باشید قابلیت‌های نویسنده‌های دیگر را با استفاده از فن همانندسازی جذب کنید، نیروی بالقوه شما به‌عنوان یک نویسنده به‌طور کامل فعال نخواهد شد. این نظر را هم در همه‌جای کتاب بسط‌وتعمیم و تذکر داده است. اما نسخه نهایی که برای مخاطب کتابش می‌پیچید این است که «همانندسازی تبدیل می‌شود به رقابتی میان شما و الگوی‌تان» بنابراین همانندسازی مد نظر کین در کتاب پیش رو این است که در ابتدای راه مثل نویسنده‌ای بزرگ بنویسیم. اما وقتی که اصطلاحاً راه افتادیم و دست‌مان گرم شد، سعی کنیم از او جلو بزنیم. همان‌طور که چندین‌مرتبه هم در طول کتاب تکرار می‌شود، هدف از بحث درباره نویسندگان مهمی که در کتاب به آن‌ها پرداخته شده، این است که کین نشان بدهد یادگرفتن از نویسنده‌ای دیگر امری ممکن و محال است. او می‌گوید: «نکته مهم این است که در همانندسازی می‌شود یک چیز خوب را از نویسنده‌ای گرفت، از آن خود کرد و بقیه‌اش را تغییر داد. همه کسانی که از همانندسازی طرف‌داری می‌کنند معتقدند ما باید سعی کنیم از الگویی که انتخاب کرده‌ایم، پیشی بگیریم!

از این‌جای مطلب به بعد، پای درس بزرگان داستان‌نویسی می‌نشینیم که در کتاب «نوشتن مانند بزرگان» به آن‌ها پرداخته شده است. ادامه مطلب، توصیفی تحلیلی بوده و مطالعه‌اش برای افرادی که «نوشتن مانند بزرگان» را خوانده‌اند یا آن‌هایی که نخواهند، مفید خواهد بود. حداقل‌اش این است که حرف‌های مهم کین و شالوده نظریاتش در کتاب پیش‌رو، در این نوشتار بررسی و مرور می‌شوند.

* بالزاک

اونوره بالزاک نویسنده‌ای است که کتاب با او آغاز می‌شود. شاید کین خواسته با این کار سخت‌نبودن شروع کار را به علاقه‌مندان نویسندگی نشان دهد. چون فصل مربوط به این نویسنده را با چنین جملاتی آغاز می‌کند که بالزاک نویسنده خام‌دستی بوده؛ جمله‌هایش نامناسب بودند، عبارت‌بندی‌هایش نچسب و سبکش ناشیانه، و با وجود این بسیار موفق بوده است. روش نگارش مطالب کتاب پیش رو (نوشتن مانند بزرگان) به‌همین ترتیب است. با طرح این معما که بالزاک باوجود خام‌دست بودن چطور می‌توانسته نویسنده خوب و موفقی باشد، مخاطب برای خواندن ادامه صفحات حریص می‌شود. به‌هرحال، ویلیام کین می‌گوید چه‌طور می‌توانیم این مساله را توضیح دهیم؟ و در مقام جواب می‌گوید پاسخ در این واقعیت نهفته است که بالزاک استعدادها و توانایی‌های فراوان دیگری داشت: نوشته‌های او پر بود از آدم‌های باورپذیر، پیرنگ‌های پیچیده و کلی عاشقانگی. در نتیجه خواننده‌ها نثر خام‌دستانه و پرزرق و برق او را نادیده می‌گرفتند.

همان‌طور که گفتیم کین از واقعیات تاریخی و برخی مسائل زندگی شخصی نویسندگان هم در کتابش استفاده کرده است. درباره بالزاک هم نوشته که چاره‌ای جز نوشتن نداشت، چون نوشتن برایش پول به همراه می‌آورد. با توجه به خام‌دست بودن اما گیرایی و موفقیت در جذب مخاطبان، کین این نکته را به مخاطبش گوشزد می‌کند که ایده‌ها می‌توانند خوب باشند، اما اگر شیوه نگارش داستان ملال‌آور، زمخت و پردست‌انداز باشد، امکان استقبال از آن کاهش چشم‌گیری می‌یابد. و این همان کاری است که بالزاک نکرد؛ یعنی به تعبیری سوژه و ایده داستان را حرام نکرد.

نویسنده کتاب «نوشتن مانند بزرگان» ضمن برشمردن امتیازات و ویژگی‌های قلم نویسندگانی که در کتاب به آن‌ها پرداخته، برخی از این ویژگی‌ها را به‌عنوان کمبودهای جهان امروز ادبیات عنوان کرده است. مثلاً در همین فصلی که مشغول گفتن از بالزاک است، به این مساله اشاره دارد که در قرن گذشته، تحول و بسط‌وتوسعه شخصیت داستانی به شکل غریبی از رونق افتاده و شکلی از بلوغ شخصیت که جین ایر آن را تجربه می‌کند، در بیشتر آثار داستانی مدرن جایش خالی است. از نظر ویلیام کین

کد N2146206

وبگردی