به گزارش خبرنگار مهر، کتابفروشی نشر رود در کریمخان یک فروشگاه خاطره انگیز برای بسیاری از اهالی کتابخوان است، چرا که آنها در این کتابفروشی هم کتابهای به روز را ارزان میخریدند و هم میتوانستند کتابهای قدیمی و نایاب نیز با قیمت مناسب در اختیار داشته باشند و حتی کتابها را به امانت ببرند.
کتابفروشی نشر رود در ۶ ماهه نخست سال گذشته وضعیت مناسبی نداشت و مالک این کتابفروشی برای تهیه یک مکان بزرگتر به فروش آن اقدام کرد، اما با گران شدن ناگهانی قیمت ملک او نتوانست محل جدیدی برای کتابفروشی خریداری کند. با این اوصاف اما پس از چند ماه تعطیلی این کتابفروشی در پاییز ۹۷ فعالیت خود را در مکانی بزرگتر در کریمخان از سر گرفت. با محمد زارع مدیر کتابفروشی و نشر رود گفتوگویی داشتهایم که در ادامه آن را مطالعه خواهید کرد.
درباره تسهیلاتی که برای خرید کتاب در فروشگاه نشر رود ارائه میشد صحبت کنید. در محل و وضعیت جدید کتابفروشی نیز کماکان تسهیلات پیشینی را به مخاطبانتان ارائه میدهید؟
طرحهای ما در فروش کتاب سابقه چندین ساله دارد. ما از سال ۸۲ طرحهای تازهای را برای فروش آغاز کردیم که موفق بوده و بازتابهای مناسبی در نشریات و همچنین صدا و سیما داشت. همیشه این دغدغه را داشتم که به عنوان یک کتابفروش چه تسهیلاتی میتوانم در اختیار کسانی که اهل مطالعه هستند، قرار دهم؟ فروش کتاب به صورت قسطی در کتابفروشی نشر رود به دلیل همین دغدغه راه اندازی شد. بسیاری از دانشجویان که به کتابهای زیادی نیاز داشتند نمیتوانستند هزینههای کتاب را به صورت یکجا پرداخت کنند. در آن زمان ما یک بازه سه ماهه را برای پرداخت پول کتاب برای خریداران در نظر گرفتیم و اغلب نیز یک کارت شناسایی به عنوان ضمانت نزد ما میگذاشتند. در آن زمان در حدود چهار درصد پول کتاب هرزرفت داشت، اما اغلب خریداران در موعد مقرر آمده و حساب خود را تسویه کردند. تعدادی از آن خریداران نیز بعدها پیشرفت کرده و یا مثلاً پزشک شدند یا در حوزه ادبیات کارهای مهمی را تولید کردند و هنوز هم با ما ارتباط دارند.
همیشه این دغدغه را داشتم که به عنوان یک کتابفروش چه تسهیلاتی میتوانم در اختیار کسانی که اهل مطالعه هستند، قرار دهم؟ فروش کتاب به صورت قسطی در کتابفروشی نشر رود به دلیل همین دغدغه راه اندازی شد برنامه دیگر ما طرح تعویض کتاب بود که تاکنون ادامه پیدا کرده است. ببینید در وضعیت فعلی جامعه همه ما با انسداد قفسه کتاب مواجه هستیم. در کتابخانههای شخصی ما، چه بسیارند کتابهایی که نه دوباره آنها را میخوانیم و نه قرار است به آنها رجوع کنیم و همین کتابها نیز جای بسیاری را اشغال کردهاند. طرح تعویض کتاب ما کتابهای اضافی در کتابخانهها را به دست کسانی میرساند که آن کتاب را نخواندهاند و توانایی خرید آن را نیز ندارند. در این طرح به کسانی که کتابهای اضافه را برای ما بیاورند معادل قیمت کتاب میتوانند کتابهای تازه ببرند و آن کتابهای دسته دوم نیز جداگانه با تخفیف مناسبی در معرض فروش قرار میگیرند. ممکن است این کتابها نو باشند، اما در قفسه دست دومها گذاشته میشوند. ما همیشه در کتابفروشی نشر رود کتابهایی داریم که به بهای یک چهارم قیمت امروزش، عرضه میشود.
یکی دیگر از طرحهای ما دیوار مهربانی کتاب است که استقبال زیبایی از آن شد. جالب آنکه کسانی که برای این دیوار مهربانی پول گذاشتند بسیار بیشتر از کسانی است که از آن پول برای خرید کتاب برداشتند. در این طرح آن دسته از مشتریانی که قیمت پشت جلد کتاب برایشان گران است، میتوانند درصد قابل توجهی از پول کتاب را از دیوار مهربانی حساب کنند. همچنین کسانی نیز که قصد دارند کتاب هدیه دهند، در دیوار مهربانی پول گذاشته و ما به سلیقه کسی که خواهان کتاب است از دیوار مهربانی به او کتاب هدیه میدهیم. کسانی هم بودند که کتابی را مطالعه کرده و از آن خوششان آمده بود و دوست داشتند کسان دیگری نیز این کتاب را مطالعه کنند. بنابراین در دیوار مهربانی کتاب کارت کشیده و وجه آن کتاب را برای چند نفر پرداخت کردند. هدف اصلی دیوار مهربانی کتاب هم مانند دیگر دیوار مهربانیهاست.
امانت دادن کتاب شامل کتابهای دسته دوم هم میشود؟
بله کسی که کتابی را میخواهد اما پول خرید آن را ندارد، میتواند کتاب را برداشته و هزینه پشت جلد را به عنوان وجه الضمان پرداخت کند و پس از اینکه کتاب را پس آورد، درصد کمی از آن پول به عنوان کارمزد کم شده و باقی به او مسترد میشود. در این روند سودزایی خاصی مدنظر ما نیست و سود آن به جیب کسانی میرود که میخواهند کتاب را بخوانند. این کار به بالا رفتن سطح مطالعه کمک خواهد کرد.
یکی دیگر از طرحهای ما دیوار مهربانی کتاب است که استقبال زیبایی از آن شد. جالب آنکه کسانی که برای این دیوار مهربانی پول گذاشتند بسیار بیشتر از کسانی است که از آن پول برای خرید کتاب برداشتند زمانی که ما هنوز مکان فروشگاه را تغییر نداده بودیم، با مشکل مهمی دست و پنجه نرم میکردیم. مشکل این بود که کتابفروشان دست دوم در انقلاب به کتابفروشی ما آمده و کتابهای خوب را به بهای نازل خریده و به کتابفروشی خود منتقل میکردند و بعد به بهایی گزاف به مشتریان خود میفروختند. زمانی که دیگر آنها را شناختیم از فروش کتاب به آنها خودداری کردیم چرا که هدف ما رساندن کتاب به دست کسانی بود که آن کتاب را لازم داشته اما توانایی پرداخت هزینه آن را نداشتند.
آقای زارع اکثر برنامههای شما توجیه اقتصادی ندارد؟
نه همه آن ضرر نیست و سود کم در آن وجود دارد. ببینید به طور کل در حوزه فرهنگ درآمدها پایین است. اغلب فرهنگیان درآمد کمی دارند و به شغلهای دوم و سوم هم روی میآورند.
شما چطور؟ شغل دیگری دارید؟
خیر. من صرفاً ناشر و کتابفروش هستم.
نشر رود هم مدتهاست که کتاب منتشر نکرده؟
کمابیش منتشر میکنیم. ما سال ۹۶ دو کتاب خوب منتشر کردیم. یکی از این کتابها «برآمده از صحرا: زندگی علی النعیمی» بود. علی النعیمی، وزیر نفت اسبق عربستان، یکی از معروفترین وزرای نفت در دنیا بود و مدتی سمت دبیرکلی اوپک را بر عهده داشت. این آدم از صحرانشینی با تلاش و تحصیل خود به وزارت نفت و دبیرکلی اوپک رسید. عربستان هم همیشه از رقبای مهم ایران در بازار نفت است و ما نیاز مبرمی به شناخت این رقیب داریم. جالب اینجا بود که بسیاری از شرکتهای نفتی در ایران این کتاب را خریداری کردند. کتاب دیگر ما در سال ۹۶ «صدسال جنگ» بود با موضوع نقش نفت در جنگهای خاورمیانه در ۱۰۰ سال اخیر. هر دو کتاب نسبتاً با استقبال خوبی مواجه شدند.
برنامههای کتابفروشی برای خود اهالی قلم چیست؟
یکی دیگر از برنامههای ما در محل جدید فروشگاه برگزاری جلسات رونمایی از کتاب است. ما به بسیاری از نویسندگان، مترجمان و شاعران تازه کار پیشنهاد میدهیم تا از کتابهایشان در کافه کتاب رود رونمایی کنند. در این رونمایی ما کتاب آنها را به مخاطبان میفروشیم. این بهتر از آن است که این دست از نویسندگان کتاب را که ممکن است خود هزینه انتشارش را داده باشند به دیگران اهدا کنند. چنین برنامهای برگشت هزینههای انتشار را تضمین خواهد کرد. بجز این ما جلسات رونمایی برای نویسندگان مشهور را نیز برگزار میکنیم. به عنوان مثال چندی پیش جلسه رونمایی کتاب «آنتولوژی شعر اجتماعی ایران» اثر حافظ موسوی را برگزار کردیم که خود این نویسنده و شاعر برجسته و چهرههای مطرح دیگر نیز در جلسه حضور داشتند. ما به ناشران و کتابفروشیهای دیگر به عنوان رقیب نگاه نمیکنیم. آنها همکار ما هستند و اکنون نیز با بسیاری از آنها تعامل خوبی برای برگزاری نشستهای رونمایی از کتابشان داریم. همکاری ما با ناشران اتفاق خوبی است و امیدوارم روزی همه ناشران با ما برای برگزاری نشستهایی رونمایی از کتابشان تعامل داشته باشند.
من همیشه به فروشندههایم تاکید کرده و میکنم که ما خودپرداز کتاب نیستیم که مشتری بیاید و بگوید که فلان کتاب را میخواهم و ما به او بدهیم. ما باید درباره کتاب اطلاعات داشته و از روی آن روند مطالعاتی مشتری را به دست آوریم و توانایی معرفی کتابهای دیگری را هم داشته باشیم همچنین کارگاههای ادبی را نیز برگزار میکنیم. یکی از آنها کارگاه هزار و یکشب است که با تدریس آقای مسعود میری برگزار میشود. مسعود میری یکی از متخصصان برجسته متن هزار و یکشب است و تاکنون دو پژوهش درباره این اثر سترگ ادبی منتشر کرده. ماهی یک جلسه جنایی خوانی هم داریم. ترتیب برگزاری آن به این شرح است که از قبل کتاب آن جلسه معرفی شده و علاقهمندان یک ماه فرصت دارند تا آن کتاب را مطالعه کنند. در جلسه نیز مترجم کتاب به همراه آقای محمدحسن شهسواری حضور داشته و برای مخاطبان صحبت میکنند. در چهارمین پنجشنبه هر ماه نیز حجت بداغی سلسله جلسات کژیسم را در کافه کتاب نشر رود برگزار میکند.
به طور کل در این سلسله جلسات هدف ما این است که کتابهای نشرهایی که کمتر دیده میشوند یا کار مترجمان و نویسندگان تازه کار مطرح شود. دغدغه ما رونق دوباره فرهنگ کتابخوانی است و حتی اگر یک نفر هم با جلسات ما به کتاب علاقهمند شود ما رسالت خود را انجام دادهایم.
تغییر مکان فروشگاه تأثیری در میزان مخاطبان گذاشت؟
به هر حال تعدادی از مخاطبان عبوری یعنی مخاطبانی را که صرفاً با دیدن ویترین به داخل فروشگاه میآمدند، از دست دادیم، اما طیفهای جدیدی نیز به مخاطبان ما اضافه شدند. ببینید این بحث اکنون هم در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و هم در اتحادیه مطرح است که باید از کتابفروشان محلی، مستقل و عمومی حمایت شود. متأسفانه مسیری که اکنون طی میشود به از دست دادن کتابفروشیهای مستقل و عمومی منجر خواهد شد.
کتابفروشی نشر رود ۲۰ سال است که در کریمخان در حوزه فلسفه، علوم سیاسی و جامعه شناسی از نخبهها و پرفروشها بوده است. در چنین شرایطی رقابت با کتابفروشیهای نشر چشمه، نشر ثالث و… کار آسانی نیست، اما رود این توانایی را داشته و ۲۰ سال ادامه داده است. قطعاً در این ۲۰ سال ما ضرر نداده و هوا نخوردهایم. اعتقاد دارم که کار کردن با برنامه باعث شد تا ما توانایی ادامه را داشته باشیم. اما اکنون کلیه کتابفروشیهای عمومی و مستقل نیاز به حمایت مردمی دارند و برای این حمایت باید فرهنگسازی شود.
کتابفروش محلی باید مشتریانش و سیر مطالعاتی آنها را بشناسد و مدام به آنها کتاب معرفی کند.
زمانی بسیاری از مردم در اماکن عمومی مثلاً در سیستم حمل و نقل شهری در دستشان کتاب داشته و در فرصتهای متنوع آن را مطالعه میکردند و این نوعی فضیلت بود. اکنون این فضیلت به فراموشی سپرده شده و عجیب آنکه بسیاری فریاد میزنند که به جز کتاب درسی هیچ کتاب دیگری را مطالعه نکرده و نمیکنند. فکر میکنند این افتخار است!
خواندن فیزیک صرفاً به دست آوردن یک تخصص است و فرهنگ نیست. برای رسیدن به فرهنگ ما نیاز داریم تا کتابهای عمومی هم خوانده شوند و لازمه این کار حضور کتابفروشیهای محلی است.
چرا تاکید شما روی کتابفروشیهای محلی است؟
من همیشه به فروشندههایم تاکید کرده و میکنم که ما خودپرداز کتاب نیستیم که مشتری بیاید و بگوید که فلان کتاب را میخواهم و ما به او بدهیم. ما باید درباره کتاب اطلاعات داشته و از روی آن روند مطالعاتی مشتری را به دست آوریم و توانایی معرفی کتابهای دیگری را هم داشته باشیم. این کار کتابفروش محلی است یعنی باید مشتریاش و سیر مطالعاتی او را بشناسد. مخاطبان همیشگی و دائمی ما وقتی به کتابفروشی میآیند کتابفروشان نشر رود میدانند که چه کتابی به آنها معرفی کنند. وظیفه کتابفروشی محلی ارتقای سیر مطالعاتی مشتریانش است، اما به عنوان مثال اگر شما برای خرید کتاب به باغ کتاب بروید، کسی آنجا از شما نمیپرسد که چه کار دارید؟
۳۰ سال است نمایشگاه کتاب در فرمت فروشگاه کتاب برگزار میشود. این باعث میشود که بسیاری از مخاطبان خرید کتاب را به یک بار در سال و آن هم در نمایشگاه خلاصه کنند تا بتوانند از تخفیفهای نمایشگاهی بهره ببرند. به نظر شما چرا شهرداری و دولت باید فروشگاه بزرگ کتاب داشته باشند؟
این یکی از بحثهای مهم اتحادیه است. مسائلی چون نمایشگاه کتاب تهران که ما سالهاست داریم به شیوه برگزاری آن اعتراض میکنیم، باعث شده تا اعضای صنف جلسات زیادی را برای آسیب شناسی وضعیت موجود برگزار کنند. در حوزه فروش کتاب کسانی مانند ما میلیاردها تومان سرمایه را وارد این کار کرده تا از طریق آن هم گذران زندگی کنند و هم نقشی در اعتلای فرهنگ داشته باشند. بعد شهرداری آمده و سالن بزرگی را به فروش کتاب اختصاص میدهد و به دروغ نیز اعلام میکنند که ۵۰ درصد تخفیف فروش داریم.
نمایشگاه کتاب در هیچ جای دنیا این تعریفی را که ما از آن برداشت میکنیم، ندارد. نمایشگاه کتاب محلی برای بستن قراردادهاست. میان ناشران، مترجمان، مؤلفان و محققان همدیگر را دیده و باهم آشنا میشوند و با مردم و مخاطبانشان ارتباط برقرار میکنند. در نمایشگاه کتابها، معرفی میشوند و سمینارهای مختلفی برای مطرح کردن برخی موضوعات مورد تحقیق گذاشته میشود. قرار نیست در نمایشگاه کتاب بازار مکارهای مانند نمایشگاه کتاب تهران راه بیفتد.
در ایران به دلیل برخی از اعمال نفوذها ما هنوز نتوانستهایم ضوابطی برای برگزاری درست نمایشگاه تدوین کنیم.
بهر حال برگزاری نمایشگاه به روال فعلی برای عدهای سودآور است...
مساله مافیا در اینجا مطرح است. در نحوه توزیع غرفهها و… فجایع بدی رخ میدهد، چرا که ریشه کار غلط است. اصلاً شما به من بگویید که کتابفروشی کارش چیست؟ مگر عرضه کتاب نیست؟ پس چرا زمان چنین جشنوارهای کتابفروش حضور ندارد؟
شما باید سیستم و چرخه توزیع کتاب را اصلاح کنید. همه این مسائل وجود دارد، اما ما به عنوان کتابفروشان با سابقه به این نتیجه رسیدیم که کتابخوانهایی هستند که وظیفه داریم در حد توان به آنها کمک کنیم. ما تمام تلاش خود را برای تکریم مشتریان به کار میگیریم. مشتری ما وقتی دائمی شود و میزان خریدش از یک حدی بالاتر برود، تخفیفهای ما به او آغاز شده و هرچه خریدش ادامه پیدا کند میزان تخفیفش نیز بیشتر میشود. ما تخفیفی هم برای دانشجویان داریم که به آن افتخار میکنیم. شاید از معدود مراکز در کل ایران و نه فقط در حوزه کتاب، هستیم که کارت دانشجویی را قبول داریم. دانشجویان از کارشناسی تا دکترا در فروشگاه ما میتوانند با تخفیف خرید کنند. تخفیف برای دانشجویان مقطع کارشناسی هفت درصد، برای دانشجویان کارشناسی ارشد ۱۰ درصد و برای دانشجویان مقطع دکتری ۱۲ درصد است. چون تعداد کتابهایی که دانشجویان در مقاطع بالاتر نیاز دارند بیشتر میشود، تخفیفهای ما نیز افزایش پیدا میکنند. همه کتابهای ما برای علاقهمندان است و حتی ممکن است همکار ما در فروشگاه یک کتاب نایابی را بخواهد اما ما به او ندهیم و منتظر خریداریاش از جانب دانشجویان باشیم.
درباره برنامههای نشر رود در زمینه انتشار کتاب هم اگر نکاتی را مدنظر دارید بیان کنید.
کتابهای بسیاری را در نوبت نشر داریم اما با این گرانی کاغذ فعلاً دست نگه داشتهایم. ببینید من تمام عمرم را در کار کتاب بودهام و به هیچ وجه احساس غبن نمیکنم. بسیار هم خوشحال هستم، چرا که به هر حال انتخاب من در زندگی این بود. در این مدت در بسیاری از مواقع هم برنده بودم، اما اکنون ما برای کمک به کتاب نیاز به یک جنبش مردمی داریم. باید همه فروشنده کتاب باشند. ما باید کتاب بخوانیم، کتاب هدیه دهیم و کتاب معرفی کنیم.
نمایشگاه کتاب در هیچ جای دنیا این تعریفی را که ما از آن برداشت میکنیم، ندارد. نمایشگاه کتاب محلی برای بستن قراردادهاست. میان ناشران، مترجمان، مؤلفان ومحققان همدیگر را دیده و باهم آشنا میشوند و با مردم و مخاطبانشان ارتباط برقرار میکنند شما بروید و کتابهای نامهنگاری دو چهره برجسته در دهه ۴۰ را نگاه کنید. ببینید که در نامههای آنها چقدر کتاب معرفی میشود و چقدر آدمها در آن دوران به همدیگر کتاب معرفی میکردند، چه کسانی که در خارج از ایران بودند که کسانی که در شهرها و روستاهای دورافتاده با اقوامشان مثلاً در تهران مکاتبه میکردند. مثلاً میگفتند که فلان کتاب را به تازگی خواندهام و شما هم بخوان. یا کسانی که در ایران بودند طی نامهنگاری با دوستانشان در خارج از کشور مدام درخواست کتاب میکردند. متأسفانه اکنون فضیلت در کتاب نخواندن است و چه بسیار کسانی را که خود من شاهد بودم که با فریاد میگفتند که افتخارم این است که هیچ کتابی نمیخوانم.
ما اگر به میهمانی دعوت شدیم، برای دست خالی نرفتن میتوانیم به جای شیرینی کتاب بخریم و هدیه ببریم. در سال گذشته کسی آمد در کتابفروشی ما و پرسید که صنایع دستی کجا میفروشند؟ پرسیدم برای هدیه دادن میخواهی؟ پاسخش مثبت بود. گفتم شما اگر کتاب به کسی هدیه دهید یک عمر این هدیه باقی میماند اما صنایع دستی ممکن است نهایتاً تا ۱۰ سال عمر کند. به او گفتم تابحال دیدهای که کسی دیوان حافظ حتی ورق ورق شده را دور اندازد؟ او در نهایت کتاب خرید.
معمولاً در روزهای منتهی به سال جدید بسیاری از کتابفروشیها سررسیدهای گوناگون و متنوع برای فروش میآورند. ما اینکار را نمیکنیم و فقط تعداد محدودی میآوریم که اگر مشتری آمد به او بگوییم که اگر سررسید میخواهی ما داریم اما این را نخر، بلکه دیوان حافظ بخر که قیمتش از سررسید هم ارزانتر است. من برای این همه کاغذ سفید خوب که برای تولید سررسید به کار میرود، غصه میخورم. کتابی که مؤلفان و مترجمان سالها برای تولیدش زمان میگذارند فروش نمیرود آنوقت کسانی هستند که ۵۰۰ جلد ۵۰۰ جلد سررسید میخرند و هدیه میدهند! ما تاکنون توانستهایم نظر بسیاری از کسانی که برای خرید سررسید به فروشگاه میآمدند را برگردانده و آنها را به خرید کتاب برای هدیه دادن مجاب کنیم.
به عنوان یک فروشنده کهنه کار کتاب چه پیشنهادی برای رونق بازار نشر دارید؟
ببینید باید یک جنبش مردمی در حوزه کتاب بوجود آید. سروش صحت از مشتریان چندین ساله ماست و میدانم که او واقعاً انسانی اهل کتاب است. این هنرمند همچنین یک کتابفروش فوق العاده است. او به هر زحمتی که بود توانست در تلویزیون برنامهای برای معرفی کتاب تولید کند که در این کار موفق هم بود.
من سالهاست که سروش صحت را میشناسم و میدانم که کتاب دغدغهاش است. همه باید مثل سروش صحت باشیم. همه ما باید کتابفروش باشیم. اگر به مهمانی دعوت میشویم برای صاحبخانه کتاب هدیه ببریم. چه ایرادی دارد؟ اگر هرکسی که به میهمانیای دعوت میشود یک جلد کتاب برای پدر، یک جلد کتاب برای مادر و یک جلد کتاب برای فرزند خانواده میزبان ببرد، هم بهای مادی کمتری برای هدیه میپردازد و هم اینکه کمک بسیاری به چرخه نشر کشور و چرخه نشر اندیشه میکند.
هر کالایی نیاز به تبلیغ دارد. کتاب به لحاظ اقتصادی نمیتواند هزینه تبلیغ خودش را بپردازد. در صورتی که شهرداری امکانات بسیاری برای اینکار دارد. رسانهها و تلویزیون بسیار خوب میتوانند در این راه کمک کنند در اینکه یک کتاب فروش نمیرود مثلاً ۲۰ فاکتور دخیل است. یکی از فاکتورها قیمت کتاب است. اما این فاکتور ۹۹ درصد علت نیست. ۴۰ درصد است. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شهرداری و دیگر نهادها اگر کمک میکردند، به وضعیت کنونی نمیرسیدیم. چه کسی باید سوبسیدها را تقسیم کند؟ اصلاً سوبسید کتاب باید به دست چه کسانی برسد؟ این سوبسید باید به دست آن دانشجوی شهرستانی که در تهران درس میخواند و تمام پولش صرف خوابگاه، غذا و… میشود، برسد نه اینکه او از پول غذایش برای خرید کتاب کم کند؟
شما بیش از ۲۰ سال است که در راسته کریمخان، یعنی اصلیترین مرکز کتابفروشیهای عمومی فعالیت دارید. به خاطر دارید که چه تعداد کتابفروشی در این مدت تعطیل شدند؟
کتابفروشیهایی چون مرغ آمین، پندار، شاهنامه، آبی و… تعطیل شدند. کتابفروشی علمی و فرهنگی هم موفق نبود و اکنون دارد چیزهای دیگری بجز کتاب میفروشد. زندهیاد محمدحسن طباطبایی، مدیر نشر و کتابفروشی آبی عمرش را در این راه گذاشت. او یک متخصص واقعی فروش کتاب بود. متأسفانه کتابفروشیاش در دهه ۹۰ تعطیل شد و او از این شغل بیرون رفت. این موارد بسیار رنج آور است. نتیجه اینکه ما واقعاً به یک جنبش مردمی نیاز داریم. بیشترین اعتقاد من به مردم است و آنها باید در زمینه معرفی کتاب، کتابخوانی، هدیه دادن کتاب و… ورود پیدا کنند.
هر کالایی نیاز به تبلیغ دارد. کتاب به لحاظ اقتصادی نمیتواند هزینه تبلیغ خودش را بپردازد. در صورتی که شهرداری امکانات بسیاری برای اینکار دارد. رسانهها و تلویزیون بسیار خوب میتوانند در این راه کمک کنند. باید این نهادها به صورت عملی وارد این کار شوند و فقط با شعار دادن و ژستهای فرهنگی گرفتن کار درست نمیشود. کتاب اکنون مانند مریضی رو به موت است که نیاز به رسیدگی جدی دارد و با برنامههای فانتزی نمیتوان جلوی مرگ آن را گرفت.
اکنون همه دارند از شغل کتابفروشی بیرون میروند چون باید چرخ زندگیشان بچرخد. بنابراین باید همین اکنون فکری کرد. مسائل اجتماعی به دلیل بغرنجیشان نیاز به پاسخهایی اجتماعی دارند. ما باید بتوانیم پاسخی اجتماعی به معضل اقتصاد کتاب بدهیم. بنابراین باید همه طیفهای اجتماعی به این مساله ورود پیدا کنند. در انتها بگذارید برای شما خاطرهای تعریف کنم. زمانی که هنوز مالیاتهای بخشیده نشده بود، روزی مأمور دارایی به فروشگاه ما آمد و رقم غیرمتعارفی را نوشت. من گفتم کتابفروشی این میزان درآمد را دارد؟ گفت آقا اگر نمیتوانی اندازه یک پفک فروشی درآمد داشته باشی این شغل را کنار بگذار. گفتم من میگذارم کنار اما اگر یک روزی خواستی برای نوهات کتاب بخری و فقط به شما سمبوسه و فلافل دادند نگویی چرا؟ آن زمان که دوست داری فرزندت فهم داشته باشد و بتواند در اجتماع حرف بزند و نمیتواند به این خاطر است که فقط فلافل و سمبوسه خورده است. کتاب باید برای آن روز بماند.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است