آفتاب

فانتزی تاریخ/ نگاهی به فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی»

فانتزی تاریخ/ نگاهی به فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی»

هرکدام از ما یک‌سری «آشغال‌های دوست‌داشتنی» در زندگی‌مان داریم، که ممکن است از نظر یک غریبه، دورریختنی باشند. اما جان و روان ما، چنان بسته است به آن‌ها، که دورریختنشان، حکم این را دارد که زنده‌زنده ما را مثله کنند.

با این اوصاف، همذات پنداری هرکسی با «منیر» فیلم آشغال‌های دوست‌داشتنی، اصلاً غریب نیست؛ خصوصاً آشغال‌جمع‌کن‌های حرفه‌ای که من و برخی از اقوام نزدیکم از آن دسته‌ایم!

هرکدام از آن چیزهایی که به زعم دیگران آشغال هستند، به زعم امثال ما، ردپای خاطراتی تلخ و شیرین را در خود دارند. شیرین‌ها، ریسه‌های رنگین چراغ در جان ما هستند و تلخ‌ها، با وجود رنجی که در خود نهفته دارند، به‌خاطر احساسات فروخفته‌شان، گویی بخشی از هویت ما را تشکیل می‌دهند.

دست کم تاریخ معاصر ایران، به‌تنهایی، میلیون‌ها تُن آشغال دوست‌داشتنی را در کام خود بلعیده است. کتاب‌های خمیرشده، عکس‌های قیچی‌شده، نوارهای بیرون کشیده‌شده از دل کاست‌ها و نسخه‌های ویدیویی فیلم‌ها، دست‌نوشته‌های سوزانده‌شده و گاه، گنج‌های معنوی پنهان‌شده در زیر خروارها خاک؛ بدون اینکه کسی، هرگز از وجودشان خبردار شود.

فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی»، ساخته‌ محسن امیریوسفی، پس از شش سال توقیف، بالأخره روی اکران را به خود دید. فیلمی فانتزی که با تکیه بر بزنگاههای سیاسی- اجتماعی تاریخ معاصر ایران، تجربه‌ی نابی را برای بیننده فراهم می کند.

داستان فیلم در زمانی نزدیک آغاز می‌شود. در یکی از سخت‌ترین بزنگاههای معاصر، که بی‌راه نیست اگر تاریخ ۴۰ سال اخیر ایران را به قبل و بعد از آن تقسیم کنیم: اعتراضات گسترده خیابانی به نتیجه‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸.

منیر، پیرزن تنهایی که با خاطراتش زندگی می‌کند، در بحبوحه‌ اعتراضات خیابانی، به واسطه‌ دخترخاله‌اش که از معترضان به نتیجه‌ انتخابات است، به‌طور ناخواسته درگیر مسائل مرتبط با اعتراضات می‌شود. در همین حین، «رامین» پسر منیر که در خارج از کشور زندگی می‌کند، اعلام می‌کند که قصد دارد به ایران بیاید. منیر که خاطرات تلخی از تمام بزنگاه‌های تاریخ معاصر ایران دارد، در صدد از بین بردن کلیه لوازم و مدارک مشکل‌دار مردان خانواده‌اش می‌شود که هنوز پس از سال‌ها در گوشه و کنار خانه‌ قدیمی تل‌انبار شده‌اند.

وجه فانتزی فیلم هم دقیقاً از همین جا سربر می‌آورد. همسر، پسرها و برادر منیر از دل قاب‌ عکس‌های مانده بر دیوار، جان می‌گیرند تا به او کمک کنند هر وسیله و مدرک مشکل‌داری را از خانه خارج کند؛ مبادا مأموران به خانه بریزند و مشکلی ایجاد شود.

رودرویی مردان توی قاب، که هریک مرام و مسلکی داشته‌اند، فانتزی بی‌نظیری را شکل می‌دهد که به جرأت می‌توانم بگویم سینمای ایران هرگز چیزی نظیر آن را تجربه نکرده است. چیزی شبیه به کلنجارهای مداوم نیروهای ملی‌مذهبی، اسلامی، چپ و جریان روشنفکری در تاریخ معاصر ایران، به ویژه از دهه‌ سی شمسی به این سو. منیر اما گویی نماد مردمی است که به ظاهر برکنار از تمامی این کلنجارها بوده‌اند، اما تاوان همه‌ آن‌ها را پرداخته‌اند.

از سوی دیگر او، نماینده‌ تمامی زنانی است که خصوصاً از جنبش مشروطه به این سو، خواسته یا ناخواسته، همواره طعم تحقیر، دربه‌دری، حرمان، هجران و فقدان ناشی از گرایشات سیاسی مردان را چشیده‌اند. میان‌پرده‌های کوتاهی شبیه به فاصله‌گذاری‌های برشتی در طول فیلم، بیننده را با این واقعیت مواجه می‌کند که منیر، چه در زمانی که جنینی در بطن مادر بوده، چه زمانی که کودکی نوپا بوده و چه زمانی که پیرزنی کهنسال است، همچنان با سیاست‌ها و گرایش‌های مردانه درگیر بوده است. گرایش‌هایی که وجه صلح‌آمیز، تقریباً از تمامی آن‌ها دور بوده است و تغییر را به‌یکباره و درهم شکننده می‌خواسته است؛ نه تغییری آهسته و پیوسته که با وجهی زنانه و آرام، در دل جامعه رسوخ کند

لازم است بگویم که شکل‌دادن یک خط داستانی منطقی، در دل فیلمی تا این حد فانتزی، کاری است که در توان هرکسی نبوده، اما کارگردان این فیلم توقیفی، به‌خوبی از عهده‌ آن برآمده است. گرچه آن‌قدر از زمان ساخت فیلم فاصله گرفته‌ایم که غبار سن‌وسال را به‌راحتی می‌توان بر چهره‌ تمامی بازیگران فیلم- خصوصاً جوان‌ترها- مشاهده کرد!

کاراکتر اصلی فیلم با بازی دلچسب شیرین یزدان‌بخش در انتها، کنشی غافلگیرکننده از خود نشان می‌دهد؛ کنشی که هیچ شبیه کنش‌های سالیان درازی که از سر گذرانده، نیست. آشغال‌های دوست‌داشتنی، در یکی از تخمین‌های احتمالی یک پایان باز، به جایی بازمی‌گردند که به آن تعلق دارند.

۲۴۱۲۴۳

کد N2112377

وبگردی