آقای رجایی بهعنوان نخستین سؤال میخواهیم از شما که یکی از نزدیکترین افراد به ایشان بودید، بپرسیم چرا شخصیت مرحوم هاشمی رفسنجانی بهعنوان یک چهره مطرح سیاسی مورد هجمه بسیاری از سیاستمداران و حتی رسانهها قرار میگرفت؟
یکی از مشکلاتی که متوجه مرحوم هاشمی میشد بزرگی شخصیت وی بود. در جوامعی مثل جوامع ما که انقلاب گراست و به لحاظ اینکه جامعه متمدنی است و دارای یک فرهنگ 7 هزار ساله است، طبعاً عدهای، عده دیگری را بر نمیتابند وخصلتهایی را که خداوند به آنان داده قاعدتاً برای برخی این ظرفیت وجود ندارد که شخصیتهایی چون هاشمی را تحمل کنند. مرحوم هاشمی، هم خودش و هم خانوادهاش همیشه مورد آماج تهمتها بودند. به طور مثال زمانی که ساخت و ساز در کیش را به پسر وی محسن نسبت میدادند یا شایعهای که در مورد دختر وی فائزه گفته میشد که در کانادا اتوبانسازی میکند، طی تحقیقات انجام شده مشخص شد وی حتی به کانادا نرفته. از این دست تهمتها کم نبوده است. اخیراً برادر وی گفتهاند سهم باغهای رفسنجان که به وی ارث رسیده نسبت به سایر سهامداران پسته رفسنجان قابل ذکر نیست.
من که سه سال قبل به رفسنجان رفتم از کسی که کارگر مرحوم هاشمی بود و پدر وی نیز باغها را اداره میکرد پرسیدم چقدر زمین داری؟ گفت که مرحوم هاشمی دو برابر ما زمین دارند و میدانید که در اسلام ارث یک امرحق و شرعی است و رهبر معظم انقلاب نیز در یک خطبه شهادت دادند که اموال مرحوم هاشمی بعد از انقلاب، کمتر شده که بیشتر نشده است و این شهادت در تلطیف جوی که علیه هاشمی درست کرده بودند بسیار مهم بود، و معروف است که وی در زندان و بیرون از زندان شبکهای داشته است که از خانوادههای بیبضاعت زندانیان حمایت مالی میکرده است.
تصور من این است که از هاشمی به مثابه یک ظرفیت دفاع نشده. البته گاهی دفاعیاتی از وی شد اما بیشتر از این انتظار میرفت.
متأسفانه طی این سالها به طور مکرر به وی جسارت میشد و حتی از هم لباسیهای وی نیز به ایشان حمله میکردند. به طور مثال گفته بودند که موضوع ترور صحت ندارد. در مقابل این سخنان مرحوم هاشمی فقط میگفت جواب ندهید. اما گاهی که ضروری میشد و ما اصرار میکردیم و حتی یکی دوبار خود من گفتم باید به این موارد پاسخ داد تا در آینده ثبت تاریخ شود. تا آنجایی که من خاطرم هست وی نه از کسی شکایت کرد و نه کسی را به دادگاه کشاند. بههرحال مسلمان هستیم و کسی که ایمان دارد واهمهای ندارد که حتی دنیا به او حمله کند چون میداند که خداوند پاسخ میدهد.
آقای هاشمی ناگفتههای زیادی داشتند. یکی از آنها شاید مربوط به انتخابات سال 84 باشد که ایشان در این مورد سکوت کردند. ارزیابی شما از این سکوت و باز نشدن قفل این ناگفتهها چیست؟
آقای هاشمی اسرار زیادی را با خود برد، کما اینکه بعضی از ناگفتههای خود را به ما هم نمیگفت. عقلانی است که هر آنچه را کسی میداند نباید بگوید و هیچ جای دنیا اینگونه نیست و ما نیز نمیتوانیم به خاطر مصلحت نظام و افراد سخنی بگوییم حتی اگر آن شخص خود مرحوم هاشمی بوده باشد. بارها درانتخابات سال 84 میتوانست دفاع کند و معتقد بود که رأی وی آنی نبود که اعلام شد اما با وجود این اقدامی نکردند و در جملهای گفتند که من کار خودم را به خدا واگذار میکنم و خیلی راحت روز بعد از اینکه رأی نیاورد به کار خود ادامه داد. بههرحال گاهی باید برخی موضوعات را به مرور زمان و تاریخ سپرد.
با توجه به آزاد اندیشی مرحوم هاشمی نوع تفکر ایشان را در این زمینه تشریح کنید.
در این چند سالی که با وی همراه و همکاربودم ایشان بسیار روی بحث نواندیشی تکیه میکرد و کتابی نیز در این زمینه نوشتند که به چند زبان ترجمه شد. وی مقاله خود را مستند کرد بر بحثهایی که رهبر معظم انقلاب در زمینه آزاداندیشی مطرح کردند و هاشمی معتقد بود باید بین جهان اسلام اتحاد و یکپارچگی صورت بگیرد و ایران باید پرچمدار آن باشد. فهم نواندیشی بر اساس اصول ثابتی که وجود دارد و شریعت یک کار بسیارضروری و واجب است.
چندین کتاب از مرحوم هاشمی به چاپ رسیده است، خاطرات بعدی ایشان به چه صورت منتشر خواهد شد؟
کتابهای آیتالله هاشمی به سه دسته تقسیم میشود؛ یکی باز میگردد به گذشته تا زمانی که در قید حیات بودند. خاطرات ایشان تا سال 72 منتشر شده و هنوز23 جلد آن باقی مانده است. هر سال هم خاطرات مربوط به یک سال ایشان منتشر میشود. البته من و فرزند ارشد وی خواهش کردیم اگر میشود اجازه دهند سالی چند جلد از آن منتشر شود تا خودشان نیز خوشحال شوند اما ایشان موافقت نکردند. یک دسته دیگر از این کتابها مربوط میشود به مصاحبههای ایشان و حداقل هفتهای یک مصاحبه را شامل میشد. و دسته دیگر که شامل سخنرانیهای وی میشود که تدوین شده است اما فعلاً چاپ نمیشود.
با توجه به اینکه سالها در کنار مرحوم هاشمی فعالیت میکردید هنگام شنیدن خبر فوت ایشان چه حسی داشتید؟
تصور من این است تمام کسانی که با مرحوم هاشمی کار کردند و من که هر روز از ساعت 9 صبح تا عصر در خدمت وی بودم و عمدتاً در جلسات همراه وی بودم شخصیت وی به قدری جذاب بود که فرد از سمتی که داشت خارج شده و دلبسته وی میشد. به گونهای که اگر چند روز او را نمیدیدم واقعاً دلتنگشان میشدم و به خود وی نیز میگفتم و تمام کسانی که با مرحوم همکاری میکردند همین حس را داشتند. خصوصیات اخلاقی وی همه را شیفته خود میکرد. از راننده وی که 28 سال در خدمتشان بود پرسیدم خاطره جالبی از مرحوم دارد که بگوید، گفت: در طی این سالها به یاد ندارم که مرحوم هاشمی جلوتر از من سلام نکرده باشد و همیشه در احوالپرسی پیشقدم بودند. به ایشان میگفتم که من خدمتگزار شما هستم شما چرا همیشه به من سلام میکنید. لبخند میزدند و میگفتند که بگذار ثوابش به من برسد. وی به ریزترین نکات توجه داشتند تا بزرگترین مسائل و همین تعامل را در سطح جامعه با اقشار مختلف داشتند. من هنوز باور ندارم که وی در قید حیات نیستند هر مرگ امر حقی است اما مرگ هاشمی برای خیلیها مثل من وارد شدن یک شوک بزرگ بود. کسی که پشتیبان نظام و رهبری و جریان اعتدال باشد و سعی کند تا این جریان را به جای بهتری برساند. البته وی کار خود را انجام داد و به اعتقاد من کار ناتمامی نداشت و آخرین کار وی افشای جریان انحرافی بود و به هرحال برای وی باید طلب رحمت کنیم.
سؤال آخر اینکه مرحوم هاشمی از نگاه شما دارای چه شخصیتی بود؟
مرحوم هاشمی پرورش یافته مکتب اسلام و امام بود. او فردی بود که اندیشه خود را بر اساس مکتب قرآن بنا نهاد و بر اعتدال تکیه کرد. اعتدال نیز یک امر قرآنی است و به اعتقاد من این نباید در افراد متوقف شود به هرحال افراد در یک مقطع زمانی میآیند و میروند. وی در طول عمر باعزت خود دهها جلد کتاب را به چاپ رسانده و در سمتهای مختلف نقش آفرینی مؤثری کرده است و آنچه برای ما مهم است این است که در خط مشی و مکتب امام خمینی(ره)، شهید بهشتی و مرحوم هاشمی گام برداریم و ریشه را که همانا اسلام است مدنظر قرار دهیم.
ایران
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است