آفتاب

ایران و آمریکا: از گذشته تا چشم‌انداز آینده

ایران و آمریکا: از گذشته تا چشم‌انداز آینده

ایرنا نوشت: وقوع انقلاب اسلامی در ایران مقطعی تاریخی را در گسست روابط تخت طاووس و عقاب آمریکایی رقم زد.

سالگشت رویدادهای تاریخی موثر بر سرنوشت سیاسی ملت ها، فرصتی را برای تامل در رخدادها و همچنین سنجش چشم اندازهای مرتبط با آن رویداد تاثیرگذار فراهم می کند. به همین اعتبار، سالگرد کودتای انگلیسی- آمریکایی 28 مرداد 1332، مقطع زمانی شایسته ای است تا پیشینه و حال مناسبات حساس تهران و واشنگتن با هدف واکاوی آینده این روابط از منظر واقعیت های جاری و در حال تکوین مرور شود.

انقلاب اسلامی تا پیش از پیروزی در سال ١٣٥٧ در ایران، دو ویژگی بنیادین ستیز با استعمار خارجی به نمایندگی سنت پترزبورگ، لندن و واشنگتن را از یک سو، و مبارزه با استبداد داخلی را از سوی دیگر، که پیش از آن در نهضت تنباکو در سال 1270، انقلاب مشروطه در سال ١٢٨5، نهضت ملی کردن صنعت نفت در سال ١٣٢٩ و در قیام مردمی ١٥ خرداد ١٣٤٢ ظهور یافته بود، در نهاد خود ذخیره کرده بود. در فاصله زمانی نیم قرن پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت آمریکا که در میان دو جنگ جهانی اول و دوم رقیب استعمارگران کهن و رو به افول بریتانیا و فرانسه در منطقه خاورمیانه شده بود، با فاصله گرفتن از دکترین انزوای خود خواسته در سیاست خارجی، به تدریج نقش فعال تری را در روابط بین المللی و فراتر از نیمکره غربی بر عهده گرفت. این نقش به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، در کشورهای واقع در محیط پیرامونی اتحاد جماهیر شوروی سابق جدی تر شد.

در نتیجه، در چارچوب معادلات جنگ سرد و در سال های اوج گیری بحران عقیدتی - نظامی میان بلوک غرب و بلوک شرق، دولتمردان کاخ سفید و قانون گذاران کنگره اعم از دمکرات و جمهوری خواه، ایران را به مثابه منطقه ای حائل برای سد نفوذ شوروی به منطقه نفت خیز خلیج فارس و خاورمیانه و همچنین در نقش پمپ بنزین ماشین نظامی خود در منطقه ارزیابی می کردند. در این میان، پهلوی دوم با تکرار اشتباه پهلوی اول و با روگردانی از سرمایه های انسانی ملی و اقدام هایی چون در اختیار گرفتن قدرت انحلال مجلسین و تبدیل نظام سلطنتی مشروطه به سلطنت خودکامه، گره زدن منافع تهران با واشنگتن را از طریق تبدیل ایران به پایگاه نظامی منطقه ای آمریکا، در راس سیاست خارجی حکومت خود قرار داد.

اما سنگینی تزاحم منافع ملی و منطقه ای ایران با راهبرد منطقه ای و جهانی دولت ها در کاخ سفید، بر معدود موارد توافق این منافع دوجانبه غلبه کرد و در نهایت، وقوع انقلاب اسلامی در ایران مقطعی تاریخی را در گسست روابط تخت طاووس و عقاب آمریکایی رقم زد. از آن پس تاکنون، نزدیک به چهار دهه قطع روابط دیپلماتیک میان ایران اسلامی و آمریکا با روندی از وقایع ناپایدار عجین شده است.

رویدادهایی چون اخراج مستشاران نظامی آمریکا، اشغال سفارتخانه آمریکا در تهران به دست دانشجویان انقلابی، قطع رابطه سیاسی، طراحی کودتاهای نافرجام در ایران، ترور شخصیت های سیاسی و نظامی، مصادره دارایی ها، و یا حمایت از حمله نظامی دیکتاتور بعثی عراق به ایران، حمله به پایانه های نفتی فراساحل ایران، سرنگونی هواپیمای مسافربری، تداوم تحریم های اقتصادی، و مقابله با برنامه هسته ای صلح آمیز ایران مصادیقی گویا از رویارویی توامان با اعمال سیاست های امنیتی از جنس فشار، مهار، تحریم، و تهدید بودند

مواردی هر چند انگشت شمار چون مذاکرات غیرمستقیم، چندجانبه و سطح پائین با حضور مسئولان ایرانی و آمریکایی که بیشتر با هدف حل و فصل بحران های منطقه ای نظیر افغانستان و عراق انجام شدند، در تکرار ترجیع بند رویدادهای خصمانه در روابط دوکشور درنگی کوتاه ایجاد کردند. در این میان، اقدام های مسئولانه و هوشمندانه تهران در کمک به حل منازعات منطقه ای از جمله میانجی گری میان دولت تاجیکستان و مخالفان، همراهی نکردن در حمله نظامی عراق به کویت با وجود کمک های ده ها میلیارد دلاری این شیخ نشین خلیج فارس به تجاوز نظامی حمله صدام به ایران، مشارکت در ائتلاف شمال علیه شبه نظامیان حاکم طالبان در کابل، کمک به استقرار و تعمیق ثبات سیاسی در لبنان، و حمایت نکردن از اقدام های گروه تروریستی القاعده، زمینه حرکت به سوی گونه ای از همگرایی موردی و تاکتیکی میان تهران و واشنگتن را فراهم کرد.

با این وجود، تسلط نومحافظه کاران از حزب جمهوریخواه بر کاخ سفید طی هشت سال ریاست جمهوری جورج و. بوش و زدن اتهام «محور اهریمنی» به ایران در کنار کره شمالی و عراق، همراه با اجرای سیاست های «حمله پیش دستانه» در عراق و «تغییر نظام» در ایران چشم انداز ترسیم شده پس از معدود همکاری های مقطعی میان تهران و واشنگتن را تیره کرد. رویکرد دولت بوش به بدبینی مزمن نسبت به حسن نیت آمریکا در تعاملات منطقه ای با ایران دامن زد. حتی برخی گزارش های تایید نشده از بی پاسخ گذاشتن نامه دولت ایران برای آغاز همکاری ها با آمریکا در این دوره حکایت دارد.

متعاقب خانه تکانی مستاجران عقیدتی دارای افکار تشریعی مسیحی از کاخ سفید که خط مشی ماجراجویی یکجانبه آنها از اعتبار یگانه ابرقدرتی آمریکا کاسته بود و ماشین جنگی آنها هزینه های غیرقابل جبرانی برای اقتصاد و مالیات دهندگان آمریکایی به ارث گذاشته بود، این ماموریت به دمکرات ها سپرده شد که با خط مشی چندجانبه گرایی و تعامل در سیاست خارجی به نجات کشتی طوفان زده اقتصاد و وجهه سیاسی آسیب دیده این کشور به قوه مجریه گسیل شوند. برآیند راهبرد کلان سیاست خارجی و اقتصاد خارجی آمریکا برای رها شدن از معضلات وابستگی به نفت خاورمیانه و تبعات شوم حمایت از متحدان و حاکمان غیردمکراتیک، اتخاذ رهیافتی بود که به «ثقل زدایی از خاورمیانه» و «ثقل گرایی به آسیا» معروف شد. رها شدن از پیامدهای منفی درگیری های خاورمیانه و هدایت منابع راهبردی موجود برای مهار چین از طریق تقویت روابط همه جانبه با هند، بخش های بنیادین این سیاست دوگانه دمکرات ها را تشکیل می دهد.

در ارتباط با ایران و برابر توصیه اتاق های فکر آمریکایی که شماری از آنها در نقش مشاوران دولت ها در حوزه سیاست گذاری خارجی عمل می کنند، نوبت به آزمودن خط مشی «مهار- تعامل» رسید. بر پایه مشورت های کارشناسی، باراک اوباما و دولتمردان او به این نتیجه رسیدند که زمان خروج روابط واشنگتن و تهران از وضع «ناپایدار» فرارسیده است. لذا تداوم تحریم ها علیه برنامه هسته ای صلح آمیز ایران در شکل تصاعد فشار سیاسی و اقتصادی و همزمان با آن گشودن باب مذاکرات دوجانبه غیرعلنی برای حل و فصل مناقشه هسته ای، به سیاست فراگیر دولت آمریکا در قبال ایران تبدیل شد.

در مرداد سال 1394 و پس از ماه ها دیپلماسی شاتل نفس گیر و مذاکرات فشرده در منزلگاه پایانی گفت و گوهایی که بیش از یک دهه پیش بین تهران و ترویکای اروپایی آغاز شده بود، ایران توانست ضمن حفظ حق غنی سازی هسته ای که کشورهای غربی با جلوداری آمریکا منکر آن بودند، آغاز فرآیند برداشته شدن تضییقات تحمیل شده را با لغو همه قطعنامه های تحریمی شورای امنیت در چارچوب توافق برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) تضمین کند.

اگر چه پیوستن آمریکا به چین و روسیه در کنار ترویکای اروپایی (بریتانیا، فرانسه و آلمان) در مذاکرات هسته ای در دوره ریاست جمهوری بوش، به علت اتخاذ رویکرد تهاجمی و دنبال کردن سیاست براندازی حکومت ایران، سبب فلج شدن روند مذاکرات در مقطعی از دوره زمانی برگزاری مذاکرات شد، با نگاهی گذرا به گذشته می توان دریافت که در پی تغییر رویکرد دولت آمریکا در دوره ریاست جمهوری اوباما در قالب سیاست «مهار- تعامل» و چرخش تاکتیکی هوشمندانه در تهران متناسب با این تغییر خط مشی در کاخ سفید، مناسب ترین توافق ممکن از این بازی دو سر برد برای ایران حاصل شده است.

چنانچه این گزاره را بپذیریم که مطالعه گذشته برای درک تحولات زمان حال و نیز این که اندیشیدن در رویدادهای جاری، برای کمک به پیش بینی صحیح رویدادهای آینده لازم است، بر ارزش و اهمیت جستار در رویدادهای تاریخی بار دیگر صحه گذاشته ایم. به همین اعتبار، چارچوب درزمانی (دیاکرونیک) این نوشتار در بررسی اجمالی مقاطع تاریخی کلیدی در روابط ناپایدار ایران و آمریکا، و در تکمیل آن نگاه همزمانی (سنکرونیک) برای پرداختن به مهمترین رویداد اخیر در این مناسبات متلاطم که می توان آن را توافق هسته ای معرفی کرد، نگاهی آینده مدارانه را برای نتیجه گیری از بحث ایجاب می کند.

در سالگرد کودتای 28 مرداد، چنین به نظر می رسد که ایران و آمریکا حرکت به سوی «نقطه عطف» برای شکل جدیدی از روابط را در حوزه هایی معدود آغاز کرده اند. اما واقعیت هایی نظیر ماهیت و ساختار متفاوت نظام های حکومتی در جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا باعث ایجاد ابهام پیرامون چگونگی و زمان رسیدن احتمالی به این نقطه شده اند. گرایش به رهیافت چندجانبه گرایی در دولت باراک اوباما سبب شد که موازنه تهدید به موازات مشارکت در سیاست خارجی کاخ سفید تبدیل شود. با این حال، در ارتباط با دو کشور ایران و آمریکا که دارای پیشینه عمیق و مکرر از منازعه نظیر کودتای 28 مرداد و مواردی متعدد از تعارض منافع ملی بوده اند، مولفه های پیچیده ای تعیین کننده شکل و سطح نهایی روابط دوجانبه آن ها هستند.

با وجود گذشت 63 سال از کودتای 28 مرداد، 38 سال از پیروزی انقلاب اسلامی و یک سال از توافق هسته ای، می توان پیش بینی کرد که تزاحم منافع ایران و آمریکا در حوزه منطقه ای تداوم خواهد یافت. ایران و آمریکا همواره اهداف امنیتی مطلوب طرف مقابل را به صورت کامل و یا ناقص دنبال نمی کنند و انتظار می رود که به اقدام های تعارض آمیز علیه منافع طرف مقابل ادامه دهند.
با این وجود، تهران و واشنگتن در برخی حوزه ها دارای برخی منافع همسو و یا مشترک هستند. این منافع ضرورتا به شکل دایره های متحدالمرکز و یا حتی با همپوشی گسترده نیستند. مهار افراط گرایی طالبان در افغانستان و پاکستان، چشم انداز موج دوم بیداری عربی پس از سرنگون کردن جمهوری های موروثی در شمال آفریقا، انتظار می رود این بار تومار حکومت های سلطنتی در حوزه خلیج فارس را در هم خواهد پیچید، و یا اقدام مشترک برای باقی ماندن ورزش کشتی در مسابقات المپیک مواردی از حوزه های مشترک نگرانی و علایق تهران و واشنگتن را فارغ از حضور دولت های دمکرات یا جمهوری خواه در راس قوه مجریه آمریکا تشکیل می دهند.

5252

کد N1394283

وبگردی