آفتاب
یادداشت/

اتفاق جلوه دادن شکست از حزب الله، برای الگو نشدن مدل نبرد لبنان

اتفاق جلوه دادن شکست از حزب الله، برای الگو نشدن مدل نبرد لبنان

دبیر کمیسیون سیاسی و بین الملل جمعیت دفاع از ملت فلسطین گفت: صهیونیست ها برای بازگرداندن اعتماد به ارتش و الگو نشدن تجربه لبنان تصمیم گرفتند شکست سال ۲۰۰۶ را یک اتفاق جلوه دهند.

خبرگزاری مهر، گروه سیاست_ احمد رضا روح الله زاد: دبیر کمیسیون سیاسی و بین الملل جمعیت دفاع از ملت فلسطین در یادداشتی که در اختیار مهر قرار داد به بررسی ابعاد مختلف جنگ ۳۳ روزه و پیروزی حزب الله لبنان در برابر رژیم صهیونیستی و به تبع آن حوادث منطقه ای و بین المللی پس از آن پرداخت.

متن کامل یادداشت به شرح زیر است: 

دیوید بن گوریون نخستین نخست وزیر رژیم صهیونیستی و کسی که تقریبا همه کارشناسان جهان وی را مغز متفکر نظامی و یک استراتژیست بی نظیر در میان صهیونیست ها می دانند، روزی اعلام کرد که اسرائیل می بایست در هرجنگی که ورود می کند با پیروزی آن را به پایان برساند زیرا در نخستین جنگی که اسرائیل شکست بخورد، این سرآغاز شکست های مکرر اسرائیل خواهد بود.

رژیم صهیونیستی اساسا به عنوان یک پادگان نظامی تعریف و ایجاد شده است و با توجه به اینکه تاسیس اسرائیل در سرزمین فلسطین، توام با اشغال این سرزمین تاریخی و مقدس اسلامی و آواره سازی ملت تاریخی آن و آوردن یهودیان از کشورهای دیگر است، طبیعتا از همان آغاز به توان نظامی به عنوان مهمترین پارامتر صیانت از بقای این هویت تاسیسی و نه تکوینی، نگاه ویژه داشته و به همین دلیل کوشیده تا توان نظامی خود را در بالاترین سطح نگاه دارد و با این توان بالا هر تهدیدی را از خود دور سازد و اهداف تهدید گرانه و اشغالگرانه خود را نیز با قدرت و سرعت بالا با تکیه به ارتش محقق سازد.

بر این اساس کل جامعه صهیونیستی به صورت یک پادگان نظامی تعریف شده است، یعنی همه شهروندان صهیونیستی اعم از زن و مرد از سنین جوانی تا وقتی که گام به مرحله سوم عمر خود می گذارند نیروی نظامی محسوب شده و باید در آمادگی نظامی کامل باشند که به همین منظور هر سال حدود دو ماه در پادگان هایینظامی حاضر و به خدمت مشغول می شوند. از سوی دیگر با کمک مستمر دولت های غربی مانند امریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان بنیه نظامی خود را با تجهیزات و تسلیحات پیشرفته غربی روزآمد کرده به گونه ای که توان نظامی آن از مجموع کشورهای منطقه بیشتر است.

البته هزینه این نوسازی و در اوج نگهداشتن ارتش صهیونیستی را نیز قدرت های غربی تقبل کرده اند، زیرا اساسا اسرائیل را به عنوان یک پادگان نظامی غرب تعریف کرده که اهداف استعماری آنها را در منطقه محقق می سازد.  

طبیعتا انتظار از این ارتش همیشه آماده، مجرب و تقویت شده آن است که در هر جنگی که ورود کند باید با پیروزی از آن خارج شود، این انتظار نیز همواره انتظار درستی بوده است. ارتش صهیونیستی در جنگ هایی که بعضا با چند کشور همسایه در گیر بوده با قدرت به پیروزی رسیده است. در سال های ۱۹۴۷ و ۱۹۴۸ که به جنگ های اشغال مشهور است با ارتش کشورهای اردن، سوریه، عراق، عربستان، مصر درگیر شد و آنها را شکست داد.

در سال ۱۹۵۶ با کمک فرانسه و انگلیس به مصر حمله کرد و شبه جزیره سینا را اشغال کرد و اگر تهدید امریکا نبود که به عنوان قدرت نوظهور جهانی می خواست خود را به قدرت های سنتی جهان تحمیل کند، شاید کل مصر را هم اشغال می کرد. در سال ۱۹۶۷ همزمان به مصر، سوریه، و اردن حمله کرد و ضمن نابودی توان تدافعی و تهاجمی این کشورها ظرف ۶ روز بلندی های جولان سوریه، بخش شرقی بیت المقدس تا کرانه غربی رود اردن از کشور اردن، غزه و شبه جزیره سینا را اشغال کرد.

در سال ۱۹۸۲ به لبنان حمله کرد و تا بیروت را اشغال کرد، پیشتر نیز در سال ۱۹۷۳ که ارتش مصر در زمان انور سادات در یک حرکت غافلگیرانه به خطوط دفاعی ارتش صهیونیستی حمله کرد، توانست به سرعت این حمله دفع کند و تا ۱۰۰ کیلومتری قاهره هم پیشروی کند. بنابر این این ارتش تقویت شده هر جنگی را با پیروزی پشت سر گذاشته بود. نکته ای که در این جنگ ها می بایست مورد توجه قرار گیرد آن است که در همه این جنگ ها شهروندان صهیونیستی به هیچ وجه مورد تهدید قرار نگرفته اند و اساسا پدیده ای به نام آوارگان جنگی در جامعه صهیونیستی معنا و مفهوم نداشت.  

با توجه به این توان نظامی همیشه پیروز،  کشورهای منطقه به این نتیجه رسیدند که اسرائیل شکست ناپذیر است و بر این اساس روند سازش با آن شکل گرفت. دولت مصر با قرار داد کمپ دیوید، پیش قراول این روند شد. در جامعه فلسطینی نیز گروه های فلسطین که حمایت کشورهای عربی را از دست رفته می دیدند، نیز به روند سازش تن دادند و سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) به رهبری یاسر عرفات در سال ۱۹۹۳ قرارداد سازش اسلو با اسرائیل را امضاء کرد.

تقریبا نوعی ناامیدی در منطقه حاکم شد و اسرائیل مغرور از این پیروزی ها در حال برنامه ریزی برای تحقق اسرائیل بزرگ بود، حمله به لبنان در سال ۱۹۸۲ را بسیاری از کارشناسان در این راستا ارزیابی می کنند. یعنی اشغال از نیل تا فرات که در این ارتباط آریل شارون که از نخبگان سیاسی و نظامی صهیونیست ها محسوب می شد از آمادگی اسرائیل برای حضور در خلیج فارس و سلطه بر این منطقه خبر داد.

اما شکل گیری مقاومت اسلامی ملهم از انقلاب اسلامی در روند پیروزی های ارتش صهینویستی موانعی ایجاد کرد، نخستین این موانع خروج اشغالگران از مناطق اشغالی لبنان و بسنده کردن به منطقه ۴۰ کیلومتری از جنوب لبنان هم مرز با فلسطین اشغالی موسوم به عنوان کمر بند امنیتی بود. سپس در سال ۲۰۰۰ میلادی ناچار شد در اثر ضربات مقاومت اسلامی لبنان  از جنوب لبنان پس از ۱۸ سال اشغال خارج شود.

اما ضربه واقعی و شکست واقعی اسرائیل در یک جنگ تمام عیار به سال ۲۰۰۶ میلادی بر می گردد، در این جنگ که به جنگ ۳۳ روزه و به قول سید حسن نصر الله به «نبرد وعده صادق » مشهور شده است، ارتش اسرائیل طعم تلخ شکستی را چشید که سر آغاز شکست های بعدی ارتش همیشه پیروز این رژیم شد. این جنگ از زوایای گوناگون مورد توجه استراتژیست های نظامی قرار گرفته است. اسرائیل یک کمیته تحقیق برای بررسی علل این شکست به ریاست ژنرال وینوگراد تشکیل داد که در گزارش این کمیته، ده ها بار از واژه ناکامی و شکست ارتش اسرائیل دراین جنگ استفاده شده است.  

اما در این جنگ:

- ارتش پنجم دنیا مجهز به پیشرفته ترین تسلیحات و تجهیزات نظامی دنیا، در برابر یک ارتش قرار نداشت، بلکه در برابر یگ گروه کوچک نظامی قرار داشت که از استعداد نظامی چندانی برخوردار نبود. ضمن اینکه در صحنه داخلی نیز فعالیت هایی علیه آن در جریان بود وبخش عمده این نیروی ۱۵ هزار نفری برای کنترل پشت جبهه و خنثی سازی ستون پنجم دشمن می بایست بکار گرفته شود و کمتر از ۲ درصد این نیرو در خط تماس با دشمن مهاجم و اشغالگر و پشتیبانی از نیروهای خط مقدم قرار داشت. همچنین حزب الله لبنان فاقد هواپیما های جنگنده، تانک و هلی کوپترهای نظامی و...  بود در حالی که دشمن از همه اینها هم در کمیت و هم در کیفیت در حد اعلا برخوردار بود.  

- ارتش صهیونیستی از اطلاعات ماهواره های جاسوسی خودش و دولت های غربی نهایت بهره برداری را می کرد اما حزب الله لبنان هیچ بهره ای از این نوع اطلاعات برخوردار نبود.

- حزب الله لبنان به دلیل شرایط ویژه از هیچ پشتیبانی لجستیکی برخوردار نبود اما ارتش اسرائیل مستمرا از سوی غرب تقویت می شد و یک کانال هوایی لندن_تل آویو نیاز های تسلیحاتی ارتش اسرائیل را تامین می کرد.  

- ارتش اسرائیل با همه کارآزمودگی اش، گرفتار تاکتیک های جنگی حزب الله لبنان شد و متحمل تلفات سنگین نظامی شد و کار آزموده ترین نظامیانش مانند تیپ گولانی مرگ های سختی را تجربه کردند.
- برای نخستین بار ارتش اسرائیل به منطقه ای حمله  می کرد اما در اشغال آن ناکام  می ماند به گونه ای که با تلفات سنگین ناچار به عقب نشینی شد.

- در این جنگ جامعه صهیونیستی برای نخستین بار آوارگی جنگی را تجربه کرد و بیش از یک میلیون نفر برای در امان ماندن از حملات موشکی حزب الله که هر روز تعداد آن بیشتر شده و وسعت و عمق بیشتری را هدف می گرفت، به سوی جنوب آواره شدند.

- با حرکت آوارگان جنگی به سوی شهرهای جنوبی معلوم شد که دولت صهیونیستی قادر به ایجاد یک هویت ملی نیست و نوعی گسست اجتماعی شدید در جامعه صهیونیستی وجود دارد. زیرا کسی حاضر به پذیرش این آوارگان نبود و دولت نیز به دلیل اینکه چنین تجربه ای را تا آن زمان نداشته است، هیچ تمهیدی برای این معضل نیندیشده بود.

- با طولانی شدن زمان جنگ، جامعه صهیونیستی تحمل خود را از دست داده و به اعتراضات گسترده علیه جنگ در تمام شهرها دست زدند، این امر نشانگر آن است که جامعه صهیونیستی در صورتی که احساس کند وقوع جنگ امنیت وی را به مخاطره می اندازد، حاضر به جنگیدن نیست و این موضوع می تواند چالش های جدی برای رژیم اشغالگر ایجاد کند.

- بعد از جنگ مردم اعتماد خود به ارتش را به عنوان حافظ امنیت جامعه صهیونیستی از دست دادند و نسبت به این موضوع اعتراضات خود را به انحاء گوناگون نشان دادند.

- با توجه به آشکار شدن فساد مالی مسئولان سیاسی و نظامی اسرائیل ماندد شخص دان حالوتس رئیس سابق ستاد ارتش اسرائیل که قبل از جنگ سهام خود را با قیمت بالا به فروش می رساند و در زمان جنگ که سهام با افت شدید روبرو می شود، سهام زیادی را خریداری می کند، اعتماد به مسئولان رژیم صهیونیستی نیز به شدت کاهش پیدا می کند.

- سیاسیون و نظامیان برای فرار از مسئولیت شکست در این جنگ، یکدیگر را متهم می سازند و به نوعی شکاف میان این دو که همواره مکمل هم بوده اند خود را نشان می دهد.

- پس از جنگ با کاهش سرمایه گذاری خارجی در کنار خروج سرمایه ها شکست دیگری را در بعد اقتصادی بر اسرائیل تحمیل می کند.

- چالش دیگر صهیونیست ها افزایش تقاضا در جامعه صهیونیستی برای خروج از فلسطین اشغالی است. این موضوع برای جامعه ای که بر اساس استعمار اسکانی تشکیل شده است یک خطر جدی است. این خطر وقتی جدی تر می شود که استقبال برای ورود یهودیان به فلسطین اشغالی نیز کمرنگ شده است.

- در این جنگ علی رغم هماهنگی رسانه ای و دیپلماسی، مردم در کشورهای مختلف جهان در حمایت از مقاومت و مخالفت با اسرائیل و جنگ تحمیلی به منطقه، هر روز اعتراض کردند، به ویژه در کشورهای مصر و اردن که گزارش ها حاکی در گیری مردم با نیروهای امنیتی و ارتش در همه شهرهای این کشورها بود.

گزارش های جاسوسی نشان می داد که در سطح جوامع منطقه استفاده از تجربه حزب الله لبنان در جنگ ۳۳ روزه به عنوان یک الگو برای شکست اسرائیل مورد توجه قرار گرفته است و این در واقع به معنی آن است که ابهت شکست ناپذیری اسرائیل کاملا فرو ریخته است و اسرائیل با بحران های امنیتی متعددی در آینده روبرو است.

بر همین اساس مسئولان صهیونیستی برای بازگرداندن اعتماد به ارتش و مسئولان و الگو نشدن تجربه لبنان برای جوامع منطقه و... تصمیم گرفتند با حمله به غزه که در محاصره سنگینی قرار داشت و اشغال مجدد این منطقه، شکست ارتش صهیونیستی در سال ۲۰۰۶ را یک اتفاق جلوه دهند.

از این روی در سال ۲۰۰۸ به غزه حمله کردند، با آنکه غزه در سال ۱۹۶۷ ظرف نیم ساعت اشغال شده بود اما این رژیم پس از ۲۲ روز جنگ مستمر قادر به اشغال غزه در محاصره چند ساله نشد و نشان داد که آن شکست اتفاقی نبوده است و جنگ های سال های ۲۰۱۲ (۸ روزه) و ۲۰۱۴ (۵۱ روزه) مهر تائیدی بود بر هشدار بن گوریون و نشان دهنده آن که اسرائیل، در سراشیبی شکست های پی در پی قرار گرفته است.  
 

کد N1391513

وبگردی