۵۰ سال پیش از سقوط شوروی، برژینسکی؛ استراتژیست آمریکایی گفته بود تقابل دو قدرت شوروی و آمریکا، يك تقابل حذفی است و اگر آمریکا، پیشدستی و اقدام نکند، توسط حریف، فروپاشانده خواهد شد و این نظریه، سرآغاز برنامهریزی پنجاهساله آمریکا برای فروپاشی حریف مقابل خود شد، از این رو، بعد از گذشت اینهمه سال، همچنان برژینسکی، معمار فروپاشاندن ابرقدرت شرق؛ شوروی دانسته و خوانده میشود!
عدم سعه صدر، خودمداريهاي كاذب و دگماتيسم حاكم بر روح و روان برخي اشخاص حقيقي و حقوقي ادارهكننده كشور، سبب نادیدهانگاشتن نیروهای فکور جامعه شده است. یادم هست که در سالهای میانی دهه هفتاد با یکی از بزرگان مؤثر در فرآیند تصمیمسازیها در کشور، در خصوص عدم توجه و بهكارگيري اهل تفكر گفتگويي داشتم که او پاسخ مرا چنین داد: كه ما مشکل فکر نداریم، مشکل ما نداشتن آدمهای اجرایی است که فکرهاي موجود! را اجرا کنند! اين تفكر كه ناشي از عدم باور سياليت تفكر و لزوم بازتوليد مستمر انديشه و تعميم انديشهورزي است، در اين ساليان زمينهساز بسياري از ركودها و تكرارهاي بيحاصل و صرف هزينههاي گزاف در بسياري از دستگاههاي كشور گرديده است. امید ميرود آسیب این اندیشه در سه-چهار دهه گذشته برای همه آناني که خود را عقل کل دانستهاند، آشکار شده باشد!
من فارغ از چالشها و حزببازیهای چپ و راستی و ... همچنان باور دارم جای خالی تفکر از ضعفهای بارز ۴۰ ساله ما در انقلاب اسلامی، بیتوجهی، هزینهنکردن، عدم انسجامبخشی، عدم تمهید امکانات رشد برای نیروهای فکری جامعه است، چیزی که دشمنان مقابل ما، به آن بهای روزافزونی دادهاند و امروزه توانستهاند حدود ۲۶۰ رسانه فارسیزبان و عمدتاً رویاروی انقلاب را مستقیم و غیر مستقیم مدیریت کنند و هزاران موضوع و سوژه در هزار محور مربوط به کاراندازی انقلاب را در جریانات پژوهشی و دانشگاهی خود، ساماندهی و رهبری کنند!
۵۰ سال پیش از سقوط شوروی برژینسکی؛ استراتژیست آمریکایی گفته بود تقابل دو قدرت شوروی و آمریکا، تقابل حذفی است. اگر آمریکا، پیشدستی و اقدام نکند، توسط حریف، فروپاشیده خواهد شد و این نظریه، سرآغاز برنامهریزی پنجاه ساله آمریکا برای فروپاشی حریف مقابل خود خواهد شد، از این روست که بعد از اینهمه سال، برژینسکی معمار فروریزی شوروی دانسته و خوانده میگردد!
عدم سعه صدر و ... سبب نادیدهانگاشتن نیروهای فکور جامعه است. یادم هست که در سالهای میانی دهه هفتاد با یکی از بزرگان مؤثر در فرآیند تصمیمسازیها در کشور، گفتگویی در این خصوص داشتم که او پاسخ مرا چنین داد: ما مشکل فکر نداریم، ما مشکل نداشتن آدمهای اجرایی داریم که فکرها را اجرا کنند! امیدوارم آسیب این اندیشه در این حد و در ربع قرن برای همه ما که خود را عقل کل دانسته و میدانیم، آشکار شده باشد!
من فارغ از چالشها و آسيبهاي ناشي از حزب و چپ و راستبازيهايی كه منجر به هدم نيروي انساني باكيفيت كشور شده و ميشود، همچنان باور دارم که ريشه بسياري از آفتها و ضعفهای جدی دولت شما هم؛ ناشي از بهاندادن به نیروهای فکری بوده است که حاصل جمع توجه به آن، میتوانست و همچنان ميتواند مشکلگشای انبوهي از ناهنجاریها، کاستیها و ضعفهای دولت باشد؛ مشروط به آنکه موضوع بهابخشی به اهل تفکر، درست شناسایی، سازماندهی و بهکار گرفته شود!
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است