مسیح و سازمان مسیحیت

مسیح(ع) را به مهربانی می‌شناسند. پیامبر مهربانی كه قرصی نان را در جمع گازران تقسیم می كند و در پاسخ سیلی، سمت دیگر روی خود را هدیه می دهد. مسیح چنان مهربان بوده است كه یهودای اسخریوطی …

مسیح(ع) را به مهربانی می‌شناسند. پیامبر مهربانی كه قرصی نان را در جمع گازران تقسیم می كند و در پاسخ سیلی، سمت دیگر روی خود را هدیه می دهد. مسیح چنان مهربان بوده است كه یهودای اسخریوطی را نیز از حلقه مریدان خود نمی راند و در شام واپسین با او نیز همسفره می شود. مسیح در كنار مهربانی دو خصوصیت دیگر هم دارد. یكی تحمل بی حد او در برابر مصائب جانكاه و یكی تعلق او به تجرد. اگر فیلمی كه مل گیبسون از مصائب مسیح ساخته، زاییده تخیل خلاق مسیحیان مومن نبوده باشد، می پذیرید كه تماشای این مصائب كار ساده ای نیست چه برسد به تحمل آنها. تجرد او نیز چنان یگانه است كه گویی تنها او است كه تنگی گذرگاه رستگاری را درك كرده است.مسیح اما مصلح اجتماعی هم هست. چنان كه باقی انبیا نیز سعی بر اصلاح اجتماع و روابط اجتماعی داشته اند. به هم ریختن بازار یهود یا گزینش مركبی ویژه نشان می دهد كه مسیح تا چه حد درصدد برهم زدن اوضاع ظالمانه اجتماعی بوده است.مسیح نیز مثل دیگر پیامبران اهل معجزه بود و برای قوت بخشیدن به ایمان مومنین هرازگاه كاری نشدنی را انجام می داد. مرده زنده می كرد. به دم او، كور بینا می شد و معجزاتی از این قبیل كه برای انسان قرن بیست و یكمی همچنان كاری حیرت انگیز است. با این همه عیسی در مواجهه با مردان و زنان احمق ناتوان بود و نمی توانست كاری از پیش ببرد و چنانكه در سیرت آن بزرگوار آمده است او، او كه طاقت همنشینی با خائنین را داشت از حمقا و بلها می گریخت و به كوه و دشت پناه می برد.بین حافظان ادیان و مومنین آنها، فاصله زیادی وجود دارد. این فاصله چنان است كه مسلمانان برای منزه نگه داشتن ساحت اسلام گفته اند: «اسلام به ذات خود ندارد عیبی / هر عیب كه هست از مسلمانی ماست» مسیحیان نیز عیب بسیار دارند و مخصوصاً علمای مسیحی _ از حیث كلی _ چنان به عیوب سامان یافته خو گرفته اند كه می شود گفت هیچ دخلی به تصویر پسر مریم ندارند. البته حق با شما است. علمای مزدكی نیز به مزدك ربطی نداشتند و مغان نیز از آموزه های زرتشت بی بهره بوده اند. مبلغین كمونیسم نیز به همین بلا دچار بوده اند و قس علی هذا. اما در مسیحیت یك اتفاقی افتاده، یك تلقی خاصی از مسیح و دستورات او شده كه منجر به سازمان و دستگاه عریض و طویلی شده كه از شخص مسیح و حقیقت او منتزع است. مسیحیت امروز به شخص مسیح برنمی‌گردد بلكه به سازمان مسیحیتی كه از دو سه قرن پس از میلاد مسیح به واسطه مقدسین و علمای مسیحی شكل گرفت مربوط می شود. سازمانی كه از مهربانی و تحمل مصائب و تجرید مسیح تعریفی مستقل از تعریف آن مصلح اجتماعی ارائه داده است. مریدان ناخواسته همیشه مردان بزرگ را در حلقه محاصره می گیرند و راه گریزی برای آنها نمی گذارند، مگر اینكه حساب ها را از هم جدا كنیم. حساب مسلمانان از حقیقت اسلام جدا است، اما آیا حساب سازمان مسیحیت را می شود از مسیح جدا كرد؟