جان چارلز پولانی

جان چارلز پولانی (J.C.Polanyi) سال ۱۹۲۹ از پدر و مادری مجارستانی در برلین متولد شد. در سال ۱۹۳۳ تمام خانواده به انگلستان، جایی كه جان به تحصیلاتش پرداخت مهاجرت كردند.

جان چارلز پولانی (J.C.Polanyi) سال ۱۹۲۹ از پدر و مادری مجارستانی در برلین متولد شد. در سال ۱۹۳۳ تمام خانواده به انگلستان، جایی كه جان به تحصیلاتش پرداخت مهاجرت كردند. تحصیلات دانشگاهی وی در دانشگاه منچستر صورت گرفت. پولانی در سال ۱۹۴۹ به درجه كارشناسی ارشد و در سال ۱۹۵۲ به درجه دكترا رسید. او از ۱۹۵۲ تا ۱۹۵۴ در آزمایشگاه های انجمن ملی تحقیق كانادا در اوتاوا و سپس تا سال ۱۹۵۶ به عنوان همكار تحقیق در دانشگاه پرینستون فعالیت كرد. در سال ۱۹۵۶ جان پولانی به عنوان مربی در دانشگاه تورنتو استخدام شد، جایی كه وی از ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۰ به عنوان استادیار از ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۲ دانشیار و از ۱۹۶۰ تاكنون به عنوان پروفسور حضوری دائمی داشت.
از فعالیت های علمی پولانی می توان به موارد زیر اشاره كرد: عضو هیات مدیره مركز تحقیق لیزر و امواج سبك اونتاریو از ۱۹۸۸ تاكنون و انستیتو استیسی در زمینه علوم مولكولی از ۱۹۹۱ تاكنون، عضو هیات مشاور علمی انستیتو ماكس پلانك در زمینه فیزیك نور كوانتومی از ۱۹۸۳ تاكنون، مشاور افتخاری انستیتو علوم مولكولی اوكازاكی ژاپن از ۱۹۸۹ تا۱۹۹۲ ، یكی از اعضای موسس و رئیس فعلی كمیته دانشمندان و محققان كانادا و انجمن سلطنتی آزادی علمی، عضو كمیته علمی مطالعه امنیت بین المللی آكادمی هنر و علم آمریكا، عضو هیات مدیره مركز كانادایی كنترل تسلیحاتی و خلع سلاح.
پولانی در سالیان دراز فعالیت های علمی اش علاوه بر دریافت جایزه نوبل شیمی در سال ۱۹۸۶ جوایز دیگری نیز به خود اختصاص داد: مدال ماریلو از انجمن فارادی در سال ۱۹۶۲، نشان جشن صدسالگی انجمن شیمی بریتانیا در ۱۹۶۵، جایزه استیسی در زمینه علوم طبیعی در سال ۱۹۶۵، جایزه نوراندا از انستیتو شیمی كانادا ۱۹۵۵، مدال هنری مارشال توری از انجمن سلطنتی كانادا در ۱۹۷۷، جایزه ولف در شیمی در سال ۱۹۹۲، جایزه یادبود ایزاك والتون كیلمن در ۱۹۸۸، مدال سلطنتی انجمن سلطنتی لندن ۱۹۸۹.
پولانی علاوه بر مقالات علمی نزدیك به صد مقاله در زمینه سیاست علمی، كنترل تسلیحات و اثر علم بر جامعه به چاپ رسانده است.
از آنجا كه علم هرگز مدعی دستیابی به درستی نیست، هرگز از جست و جوی آن فرو گذار نمی كند. علم از آن جهت پیوسته در حال پیشرفت است كه درستی را مقدم تر از هر چیز حتی علایق شخصی می داند. اینها ادعا هایی باشكوه و خطیر ند كه دانشمندان در آن سهیم هستند. چگونه می توان به این اثرات در حال پیشرفت علم كمك كرد؟ نخست باید مفهوم علم را دریابیم.
Scientia همان شناخت است. در واقع این مفهوم تنها در ذهن عموم معادل با واقعیت ها است. البته چنین تعبیری از آنجا كه واقعیت ها غیرقابل انكارند، تملق آمیز است و با توجه به بی معنی بودن شان، تحقیر آمیز. در میان حقایق جایی برای داستان سرایی وجود ندارد. در مقابل علم قصه پردازی است این مسئله در به كارگیری ما از نخستین ابزار علمی مان یعنی چشم كاملاً آشكار است. چشم شكل ها را جست وجو می كند و به دنبال یافتن آغازی، میانه ای و پایانی است. آنچه ما می بینیم بسان نتیجه ای است كه مشروط به شرایط فرهنگی است. در واقع این سرآغازی است به سوءتفاهم ها. شاید از این بیان تعبیر شود كه نتیجه گیری های ما سلیقه ای است، اما نیست. اگر چه ما به روشی وابسته به فرهنگ كاوش می كنیم اما حقیقتی را به تصویر می كشیم كه جهانی است. این همان چیزی است كه در بنیاد ی ترین سطح اش علم را به دغدغه ای بشری تبدیل می كند و مهر تاییدی است بر اشتراك تجربه افراد و ارزش های انسانی.
اگر ما برای تجربه شخصی مان ارزش قائل می شویم و آن را حقیقی می پنداریم پس باید به تجربه دیگر افراد نیز چنین بنگریم، اگر درستی خود را به شخص دیگری عرضه می كند، كم ارزش تر نیست. ما همه كاشفانیم، اگر فرصتی از هر كس بگیریم، همه ضرر می كنیم.از آنجا كه درك ما از علم اساس سیاست عمومی در راستای آن یا آنطور كه گفته می شود سیاست علمی را تشكیل می دهد، بسیار حیاتی است كه بر پایه مهارت مان بیندیشیم. برای مثال اگر دیدن یك مهارت است پس باید به آنهایی تكیه كنیم كه دارای چنین مهارتی هستند تا معین كنند كه باید به چه علمی بپردازیم.
ما در كانادا به طور مرتب این اصل را زیرپا می گذاریم. برای مثال بی شمار مركز پرورش استعداد داریم. چرا كه تشخیص داده ایم مهارت اكتشاف در اختیار عده اندكی است. اما زمانی كه در ارزیابی چنین برای افزایش قانونی ۲۰ درصدی كیفیت اقدام كردیم با سهم مضحك ۸۰ درصدی مواجه شدیم كه برای مسائل مربوط به ارزش اقتصادی اجتماعی در نظر گرفته شده بود.برآورد ما از ارزش اقتصادی اجتماعی عمدتاً فریب كارانه است. ما دانشمندان نباید خود را درگیر آن كنیم، اگرچه مرتب دست به چنین كاری می زنیم. در عوض باید بر معیار كیفیت تاكید كرد كه این معیار حقیقی است و موفقیت حیرت آور علم در این قرن گواهی برآن.آیا ما به عنوان دانشمند در تشریح مفهوم علم شكست خورده ایم؟ اینطور به نظر می رسد. آیا بیشتر وقت ها سكوت كرده ایم و پنداشتیم كه به مصلحت است؟ بی شك.
ترجمه كیوان فیض اللهی