انشا در مورد گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی

انشا در مورد گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی | در ادامه یک انشا با این مضمون و در ستایش صبر و نتایج مفید آن آورده شده است که با هم می خوانیم.

اول ابتدایی که بودیم یکی از بچه های کلاسمان اسمش سامان بود. سامان خیلی زیاد ورزش می کرد. با اینکه خیلی لاغر و ضعیف بود اما هر روز حدودا دو ساعت به باشگاه می رفت و ورزش میکرد.
بچه های کلاس همیشه اذیتش می کردند که تو را چه به ورزش و نیوفتی بشکنی و .....
اما سامان به این حرفها اهمیتی نمی داد و آنقدر در کارش مصمم بود که بعد از چند ماه بچه ها کمتر سر به سرش می گذاشتند.
خیلی جدی و با اراده بود و یک روز هم ورزشش را عقب نمی انداخت و به هیچ بهانه ای آنرا تعطیل نمی کرد.
کم حرف بود و گهگاهی که به زور یک کلمه از دهانش بیرون می آمد، می گفت می خواهد قهرمان کاراته جهان بشود.
همه این حرفش را به شوخی می گرفتند و مسخره اش می کردند.
آخر در تمام آن شش ماهی که ما دیده بودیمش هیچ پیشرفتی نکرده بود، باور اینکه به جایی برسد خیلی سخت بود چه برسد به اینکه قهرمان جهان بشود.
خلاصه آن روزها گذشت و ما زمان خالی مان را بازی می کردیم و تلویزیون می دیدیم، اما سامان ورزش می کرد.
بعد از سال اول ابتدایی دیگر ندیدمش و خبری ازش نداشتم تا اینکه دیروز بعد از ظهر که طبق همان عادتی که گفتم به تماشای تلویزیون مشغول بودم، دیدم دارند نتایج مسابقات جهانی کاراته نوجوانان را اعلام می کنند.
خشکم زد!
بله، سامان مدال طلا را گرفت و با همان نگاه خشک و جدی اش روی سکو رفت و با غروری فوق العاده مدال طلا را پذیرا شد.
آن لحظه بود که معنای این ضرب المثل که میگویند: «گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی» برای من آشکار شد.