نقد و تحلیلی بر "ساکن طبقه وسط"

"ساکن طبقه وسط" اولین ساخته شهاب حسینی بازیگر محبوب سال های اخیر است که فیلمنامه ی آن توسط دکتر محمد هادی کریمی نگاشته شده است. شخصیت اصلی فیلم (شهاب حسینی) فیلمنامه نویسی است که در پی نوشتن فیلمنامه ای با پایانی است که بتواند دغدغه های ذهنی او را پاسخ دهد این شخصیت درگیر پی بردن به چیستی زندگی و مرگ، هستی و نیستی و سرانجام به دنبال فهم جاودانگی و فنا می باشد وی در این دایره سرگردان است.
در واقع نوع پاسخ به این چیستی است که موجب پیدایش و تفاوت مکاتب دینی و غیر دینی، مذهبی، آیینی، فلسفی، عرفانی و سایر نحله های مادی و ماورایی می باشد. این فیلم بیشتر از آن که به عمق این مفاهیم بپردازد تیتروار در لایه های سطحی گذر می کند که به نظر می رسد دست کم دو علت اساسی از ورود این گونه از فیلم ها به عمق جلو گیری می نماید. اول آن که این مفاهیم بسیار عمیق و ریشه ای است و حتی به سختی می توان آن ها را در قالب کلمات –گفتار و نوشتار– که آزادی بیشتری در انتقال معانی دارد درآورد و حتی در بعضی موارد تخیل ذهن نیز جوابگو نمی باشد -بار دیگر از ملک پران شوم - آن چه اندر وهم ناید آن شوم- چه آن که بتوان آن را با شیوه های معمول و بدون جلوه های ویژه پیشرفته به تصویر کشید.
دوم آن که نقل این مفاهیم – به خصوص عرفانی و به همان گونه که در بین عرفا معمول و قابل درک است - در سطح عوام باعث شبهات فراوانی چون کفر، الحاد، ارتداد و سایر موارد خواهد شد آن چنان که ناقلان نخواهند توانست جواب قانع کننده ای برای اذهان عمومی فراهم کنند. بر دار شدن حلاج و شمع آجین شدن عین القضاه شاهدی بر این ادعا است. بدین ترتیب اگر فیلمساز قصد ساختن اثری در حد درک عموم و فرهیختگان را یک جا داشته باشد، ابتدا می بایست از گردنه سخت ساده سازی در سطح و انتقال مفاهیم به شکل نمادهای تصویری و سینمایی به لایه های زیرین گذر کند سپس از پرتگاه شبهات و تهمت ها با هوشیاری و به کمک استعاره بگریزد.
با توجه به نکات بالا "ساکن طبقه وسط" در مورد مطرح کردن دیدگاه ها و گوناگونی آنها به شکلی نو در مورد زندگی، مرگ و جاودانگی در حد یک فیلم اولی امتیاز قابل قبولی می آورد. در این مورد دو نکته به کمک فیلم و فیلمساز آمده است. از یک سو شخصیت اصلی فیلم که فیلمنامه نویس است و با تخیل پای افراد مشهور و شناخته شده از آدم و حوا تا شخصیت های امروز را به فیلم باز می کند و از سوی دیگر بازی شهاب حسینی در نقش های متعدد که به تصویری شدن و تغییر حال و هوای فیلم کمک نموده و از سنگینی ملالت آور این قبیل موضوعات برای عوام کاسته و مورد پسند مخاطبان قرارگرفته است. اما مشکل پایان بندی، در این فیلم نیز خود رانشان می دهد.
دکتر کریمی فیلمنامه نویس محترم بعد از آن همه سرگردانی و ارایه راه های متعدد برای جاودانگی و رد همه آن ها، در سکانس های نهایی بسیار ساده انگارانه راه حلی می دهد و پایان فیلم را می بندد. آخر اگر قرار بود ساکن طبقه ی پایین به این راحتی مجذوبین خود را دفع کند جای این همه از ابناء بشر در طبقه زیرین نبود و همچنین اگر طبقه بالا به این سادگی دست یافتنی بود ساکنین آن، این همه اندک نبودند.

زهره نبی زاده - کارشناس ارشد سینما

چاپ شده در روزنامه آفتاب یزد ۲۴/۰۹/۱۳۹۳ شماره ۴۲۱۵