مریم امیرجلالی؛ کمدین پرسر و صدا

بازیگران زن کمدی در سینمای ما شاید به واسطه برخی محدودیت‌های فرهنگی ـ رسانه‌ای فرصت مانور کمتری برای اجرای نقش‌های کمیک دارند، دست‌کم در کمدی‌های حرکتی.

بازیگران زن کمدی در سینمای ما شاید به واسطه برخی محدودیت‌های فرهنگی ـ رسانه‌ای فرصت مانور کمتری برای اجرای نقش‌های کمیک دارند، دست‌کم در کمدی‌های حرکتی.

شاید این به دلیل انتظار خود مخاطب ایرانی است که برخی واکنش‌های رفتاری کمیک را در شأن و منزلت زنان ندانسته و آن را مصداق جلف بازی می‌دانند. به همین دلیل شاید بیشتر زنان بازیگر ما در سینما و تلویزیون وقتی به سراغ نقش‌های کمیک می‌روند، بیش از هر چیز به طنزهای کلامی ـ گفتاری روی می‌آورند که البته آن هم محدودیت‌های خاص خودش را دارد. شاید به همین دلیل شاهدیم که بیشتر زنان بازیگر کمدی در کشور ما به طنز کلامی شناخته می‌شوند. هرچند بازیگری مثل مرجانه گلچین به دلیل طنزهای حرکتی و میمیک چهره و دست توانسته این مرز را تا حدودی بشکند.

در میان زنان کمدین شاید بیش از هر کس بتوان از مریم امیرجلالی نام برد که الگو و سبک خاص خودش را در کمدی ایجاد کرد. به نظر می‌رسد پارادوکسی که در رفتار او وجود دارد به خلق این کمدی کمک کرده است. ظاهری جدی و گاه حرف زدنی خشن که در فضای یک اثر کمدی موقعیت از جنس کارهای عطاران بخوبی چفت و بست شده و در همین همنشینی جدیت و شوخی به ایجاد کمدی موقعیت دلنشینی ختم شده است.

جالب این‌که او به شکل آگاهانه و ارادی دست به کار طنز و کمیک نمی‌زند و اتفاقا از یک منظر کنشمندی‌های او دقیقا در مقابل کمدی قرار می‌گیرد. جدیت، عصبانت و خشونت کلامی او به ظاهر هیچ نسبتی با کار طنز ندارد، اما دقیقا از دل این خشم ظاهری، لبخند بر لب مخاطب می‌نشیند. شاید شغل پدر امیرجلالی که ارتشی بوده در شکل‌گیری شخصیت جدی و باصلابت او بی‌تاثیر نباشد. درواقع امیرجلالی جدی‌ترین بازیگر زن کمدی ایران است که طبیعتا در کمدی‌های موقعیت جواب می‌دهد و مثلا نمی‌توان جنس بازی او را با کمدی‌های آیتمی و به اصطلاح طنزهای نود شبی مناسب دانست.

البته جیغ زدن‌های زیاد او به واسطه استمرار در کارهای مختلف به نقطه ضعف و انتقادی به کارهای او تبدیل شد که بعدها موجب شد تا او کنترل بیشتری بر آن داشته و حتی در نقش‌های جدی بازی کند، اما همچنان مخاطب او را با همان جیغ‌های بنفش می‌شناسد. جیغ‌هایی که گاهی باعث می‌شود لبخندی بر لب مخاطب بنشیند.

سیدرضا صائمی