سرنوشت گلایول

اصولا گل‌های گلایول، این نباتات چند رنگ بی‌رنگ خیلی مظلومند. شاید از این‌رو مظلومند که قربانی دگردیسی فرهنگی شدند. یادتان می‌آید زمانی نوشابه فقط با ساندویچ فروخته می‌شد و سال‌ها بعد با دگردیسی‌های فرهنگی جامعه ایرانی نوشابه شد بخشی از زندگی مردم که مثلا یک ساندویچ را با جعبه‌ای نوشابه خرید؟ گلایول‌ها هم یک‌جوری سرنوشت‌شان نوشابه‌ای شد.

اصولا گل‌های گلایول، این نباتات چند رنگ بی‌رنگ خیلی مظلومند. شاید از این‌رو مظلومند که قربانی دگردیسی فرهنگی شدند. یادتان می‌آید زمانی نوشابه فقط با ساندویچ فروخته می‌شد و سال‌ها بعد با دگردیسی‌های فرهنگی جامعه ایرانی نوشابه شد بخشی از زندگی مردم که مثلا یک ساندویچ را با جعبه‌ای نوشابه خرید؟ گلایول‌ها هم یک‌جوری سرنوشت‌شان نوشابه‌ای شد.

گل های گلایول هم سال ها بخشی از تعاملات فرهنگی مردم جامعه ما بود. شاید خیلی ها یادشان نیاید؛ ولی همین تلویزیون خودمان سال ها قبل وقتی می خواست مراسم خواستگاری زوجی را مثلا در قالب یک سریال یا فیلم به تصویر بکشد، آقای داماد را کت و شلوار پوشیده در حالی که مرتب کفش اش را به پشت شلوار پاک می کرد نشان می داد که دسته ای گلایول به سینه دارد تا لابد تحفه ببرد برای دختر مورد علاقه اش.

گلایول ها، اما کم کم جای خود را عوض کردند. فرهنگ جامعه دیگر گلایول ها را نمی خواست. عیبی هم نداشت، اما هیچ کس به این موضوع فکر نکرد که چرا یک گل در عین زیبایی و ظرافت باز می تواند مورد اقبال قرار نگیرد. حتی اگر رنگ به آبشان بریزند که مثلا گلایول بنفش، صورتی، نمی دانم آبی رنگ تولید کنند تا شاید گلایول ها به عنوان یک گل مناسبتی در فرهنگ شادی کشورمان باقی بمانند، اما گلایول دیگر در فرهنگ شادمانی ما جایی نداشت.

دیری نپایید که این گل های رنگ به رنگ برای مانایی در فرهنگ جاری ایران از مهمانی ها به قبرستان ها رخت بربست. خب بی چاره گلایول که گناهی نکرده بود که گل شده بود؛ ولی لابد برایش گورستان مناسب تر بود.

گلایول ها دوباره نقش اول گل های گورستانی را بازی کردند، اما دوباره زمانی نگذشت که جامعه گلایول را از گورستان ها هم بیرون راند. گلایول ها کلا مظلومند. گل هستند، اما چرا دیگر مقبول نیستند کسی نمی داند.

شاید تا روزی دیگر باید سراغ گلایول را از باغ های گیاه شناسی گرفت که نمونه ای کمیاب از یک گل را در دل خویش جای داده است اما نکته ای که این وسط نمی توان از آن غافل شد این است که سرنوشت گلایول و امثالهم را که بخشی از رفتار های تغییرناپذیر فرهنگ یک جامعه مانند ایران است هیچ کس نمی تواند تغییر دهد. رفتارهایی که در درازمدت شکل می گیرد و نتیجه اش مثلا اکنون به بار می نشیند.

اگر این روزها حمله میلیونی به صفحه اینترنتی یک فوتبالیست در آن سوی دنیا که نه ایران را می شناخته و نه فرهنگش را در بوق و کرنا می کنند، معلول رفتار هایی است که این نسل اینترنتی و البته میلیونی! در بی تفاوتی برخی مسئولان فرهنگی در سال های قبل در سیاستگذاری های فرهنگی کلان آن زمان عامل آن بوده اند.

اگر گلایول با تمام گل بودنش، امروز نمی تواند بخشی از فرهنگ گل دوستی مردم ما را تشکیل دهد، مطمئنا چند سال دیگر باید از تمام محسنات فرهنگ غنی ایرانی برای عرضه به جهان فقط خشونت های پنهان در نسلی را جستجو کرد که نمی داند برای برقراری ارتباط با جهان امروز می تواند فحش ندهد، شلوغ نکند و البته فریاد نزند.

مهدی نورعلیشاهی