خانواده کزازی به روایت خودش

میرجلال‌الدین کزازی را همه مردم کم و بیش به‌واسطه نوع خاص سخن گفتنش می‌شناسند. در گفت‌وگوها یا سخنرانی‌هایی که از او می‌خوانیم و می‌شنویم حتی به یک کلمه غیرپارسی هم برخورد نمی‌کنیم. همین شیوه سخن گفتن، او را میان مردم مشهور کرده است.

میرجلال‌الدین کزازی را همه مردم کم و بیش به‌واسطه نوع خاص سخن گفتنش می‌شناسند. در گفت‌وگوها یا سخنرانی‌هایی که از او می‌خوانیم و می‌شنویم حتی به یک کلمه غیرپارسی هم برخورد نمی‌کنیم. همین شیوه سخن گفتن، او را میان مردم مشهور کرده است.

شاید برای اغلب مردم سوال باشد که کزازی در منزل چگونه حرف می زند. روز گذشته کزازی در گفت وگویی با فارس، درباره خانواده اش صحبت کرد.

او درباره پدرش می گوید: روانشاد پدر سخت دلبسته تاریخ و فرهنگ ایران و پیشینه نیاکانی بود. به ادب پارسی دلبستگی بسیار داشت. گه گاه شعری می سرود. کتابخانه ای را فراهم کرده بود که شاهکارهای ادب ایران و جهان به بسندگی در آن دیده می شد. من و دو برادر و خواهرم را از همان سالیان خردی با کتاب آشنایی می داد و به خواندن کتاب برمی انگیخت. به گونه ای که از آن زمان که من خواندن توانستم، کتاب یار و همراه و غمگسار من بود.

کزازی همچنین در این گفت و گو با ستایش همسرش، گفته است: ایشان هم آن چنان با ادب پارسی آشناست که می توانم گفت که رایزن ادبی من است. هر زمان در گزینش جمله ای در می مانم یا نامی برای کتابی بر می خواهم گزید، با او رأی می زنم. آن طور که کزازی گفته چهار فرزند دارد، دو پسر و دو دختر.

او می گوید: دختران آنچنان که تاجیک ها می گویند دوگانه اند، توامان هستند، دوقلو هستند یا اگر واژه کردی به کار ببرم لوفانه اند. لوف در کردی یعنی جفت. اگر واژه باستانی به کار ببرم، گمک اند.

پسر بزرگ من پزشک است. هم اکنون در کشور دیگر گرم گرفتن ویژه دانی و تخصص خود. پسر دیگرم اندازه گر است، (مهندس برق و الکترونیک است) . دختران هر دو در آستانه ستاندن دکتری خود هستند، یکی در رشته زبان و ادب انگلیسی در دانشگاه فرایتون و دیگری در رشته زیست دندان باستان شناسی در دانشگاه ادینبورگ.

سجاد روشنی