سیاستگذاری یا خط مشی‎گذاری

بررسی مفهومی و استفاده از کلمات مناسب و دقیق یکی از مهمترین مسائلی است که در تحلیل علمی به صورت نوشتاری و گفتاری باید مورد توجه قرار گیرد.

بررسی مفهومی و استفاده از کلمات مناسب و دقیق یکی از مهمترین مسائلی است که در تحلیل علمی به صورت نوشتاری و گفتاری باید مورد توجه قرار گیرد. واژه های متعدد در زبان فارسی وجود دارد که برای اطلاق بر یک مفهوم مورد استفاده قرار می گیرند. در برخی از این کاربردها، اشتباهاتی رخ می دهد که به دلیل مصطلح شدن، امکان حذف آنها دشوار می گردد. استفاده از واژه خط مشی گذاری برای اطلاق بر آنچه که درزبان انگلیسی policy نامیده می شود یکی از این اشتباهات است.
در این نوشتار سعی می شود معادل درست فارسی واژه policy مورد بررسی قرار گیرد. در لغت نامه دهخدا واژه خط مشی به معنای روش کار و طریق ذکر شده است(لغت‌نامه دهخدا، حرف خ، واژه خط مشی). از این معنا استنباط می شود که می توان این واژه را معادل فارسی واژه strategy در زبان انگلیسی قرار داد که در زبان فارسی معادل راهبرد نیز برای آن به کار می رود. تاملی دقیق در دو واژه خط مشی و راهبرد، تشابه معنایی این دو را نشان می دهد. هر چند بعضی معتقدند راهبرد از جنس مقدار حالت است و خط مشی از جنس ارزش حالت و راهبرد حالتی است که باید حاصل شود و خط مشی، ارزشی است که باید رعایت شود. اما این تشابه معنایی نشان می دهد که کاربرد خط مشی برای واژه strategy مناسب است و نه واژه policy. زیرا آنچه که در تعریف واژه policy در فرهنگ لغت آزاد انگلیسی آمده برنامه یا مجموعه اقدامات دولت و احزاب سیاسی است و این متفاوت از معنای واژه استراتژی است که در علوم نظامی، اقتصاد و مدیریت به کار می رود. ریشه واژه «استراتژی» از واژه یونانی «استراتژیا» (Strategia) به معنای «فرماندهی و رهبری» است. به بیان ساده استراتژی عبارت است از یک طرح عملیاتی به منظور هماهنگی و سازماندهی اقدامات برای دستیابی به هدف. از این رو به نظر می رسد معادل گذاری واژه های انگلیسی در زبان فارسی باید با دقت و تامل بیشتر انجام شود. نویسنده پیشنهاد می کند برای معادل گذاری واژه های مشابه، مناسبت زبان شناختی، معنا شناختی و جامعه شناختی مورد توجه قرار گیرد و البته مهمترین معیار در این زمنیه در ادبیات علمی، مناسبت واژه شناختی است.
در نتیجه بهتر است راهبرد و خط مشی معادل strategy و سیاستگذاری معادل policy قرار گیرد. در فرهنگ دهخدا، واژه سیاست به «تدبیر امور و مصلحت اندیشی و دوراندیشی معنا شده است. (لغت‌نامه دهخدا، حرف س، واژه سیاست) و فرهنگ معین، سیاست را به معنای حکم راندن به رعیت و اداره کردن امور داخلی و خارجی کشور و هم چنین به معنای داوری، سزا، تنبیه و جزا آمده آورده است (فرهنگ معین، تک جلدی، حرف س، واژه سیاست) این معانی نشان می دهد که نزدیک ترین معادل فارسی واژه policy واژه سیاست است و معنایی مناسب تری را از این واژه ارائه می نماید.

یحیی کمالی