موسیقی، نوگرایی، فلسفه

نگاهی کوتاه به آهنگسازی مشایخی

موسیقی آتونال، فرا ایکس (متاایکس)، موسیقی چندفرهنگی، پیوند شرق و غرب و بسیاری عبارت‌های مشابه، گزاره‌هایی است که ما درباره موسیقی علیرضا مشایخی می‌شنویم. اما به راستی موسیقی مشایخی کدام بخش از نیاز موسیقایی جامعه است و آیا می‌توان به آن گوش داد؟ نوگرایی پدیده نوظهوری نیست اما همواره جریانی تازه را می‌پیماید. پدیده نوگرایی در موسیقی جدی از همان اوایل قرن بیستم و با ظهور آهنگسازانی چون دبوسی، شوئنبرگ، راول، آیوز، استراوینسکی و... شکل گرفت، اما بی‌شک نقش آهنگسازان نوظهوری که پس از جنگ‌جهانی دوم، پا به عرصه تجربه‌گرایی در بستر نوگرایی گذاشتند را نمی‌توان نادیده گرفت؛ آهنگسازانی چون جان‌کیج، لیگتی، بولز، پندرسکی، نونو، استاچ‌هاوزن و... از جمله کسانی بودند که مسیر تازه‌ای به موسیقی جدی دادند و علیرضا مشایخی یکی از این آهنگسازان نوگرایی است که پس از دهه ۵۰میلادی دست به تجربه‌های تازه‌ای در موسیقی مدرن زد. وی نخستین آهنگسازی است که پایه‌های نوگرایی در موسیقی ایران را بنیان نهاده ‌است.
جهت‌بخشی به فرم و تغییر ذایقه فکری و شنیداری شنونده، از جمله نکاتی است که در موسیقی علیرضا مشایخی بر آن تاکید می‌شود. آمیختگی فلسفه و هنر، بن‌مایه اصلی آثار مشایخی است. موسیقی مشایخی قرار نیست، تنها نوایی خوش‌آهنگ برای گوش‌کردن باشد؛ موسیقی او پرفورمنسی از خلاقیت به‌کار‌گیری اصوات و زمینه‌سازی بسترهای هرمنوتیکی است. این پرفورمنس در یک کانسپت خلاقانه، مسیر موسیقایی را می‌پیماید؛ مسیری که شنونده از ابتدای قطعه تا پایان آن می‌تواند ساختار موسیقایی‌اش را به درستی درک کند. صوت، نویز و بسیاری اشکال صدا، بخش مهمی از کارکردگرایی قطعات مشایخی را شکل می‌دهند. تجربه‌های این آهنگساز صاحب سبک، در ایجاد فضاهای موسیقایی آمیخته از ارکستر و نویز‌های الکترونیکی به او امکان سفر به ناشناخته‌های موسیقی می‌دهد. کسی که آثار علیرضا مشایخی را می‌شنود قرار است عمیقا بیندیشد و این خواسته آهنگساز است. کانسپت او در به‌کارگیری سازهای سنتی نیز اعجاب‌انگیز است. در ارکستر موسیقی نو، تار، سه‌تار، کمانچه، دف، تنبک، سنتور و بسیاری سازهای دیگر، علاوه بر عملکرد همیشگی‌شان، نقشی تازه می‌آفرینند؛ نقشی که بی‌بدیل و نوگرانه ‌است.

حسن ظهوری