زمانی که ما با شکست یا موفقیتی روبرو میشویم، دوست داریم آن را به دلایلی نسبت دهیم... عدهای شکستهای خود را به شانس بد، قوانین جامعه، سختگیری دیگران و هر چیزی غیر از خود نسبت …
زمانی که ما با شکست یا موفقیتی روبرو میشویم، دوست داریم آن را به دلایلی نسبت دهیم...
عدهای شکستهای خود را به شانس بد، قوانین جامعه، سختگیری دیگران و هر چیزی غیر از خود نسبت میدهند و موفقیتهای خود را مدیون شانس، تابلوی کائنات، قانون جاذبه و مانند آن میدانند. در مقابل، تعداد دیگری عامل موفقیت یا شکست را در درون خود میجویند و آن را به میزان تلاشهای خود نسبت میدهند. از نظر روانشناسی، افرادی که با خود طرفحساب میشوند، موفقترند تا کسانی که دنبال دلایل واهی برای ناکامی یا کامیابیهایشان هستند.
از منظر دین، نگاه دوم تقویت شده است. در نگاه دینی که دلایل عقلی فراوانی هم برای آن وجود دارد، عاملی به نام «شانس» وجود ندارد. انسانها مرتب فرصتهایی در اختیار دارند که میتوانند در آن فرصتها تصمیمهای صحیح بگیرند و با انتخابهای درست، مسیر موفقیت و سعادت?شان را پیش بگیرند یا بیتوجه به تمام رهنمودها، فرصتها و قدرت ارادهشان، مسیر لذتهای زودگذر را برگزینند و به بنبست بخورند.
آموزههای دینی به ما میگویند: «هر چه کنی کشت، همان بدروی.» این ترجمه آیهای است که میفرماید: «و ان لیس للانسان الا ما سعی؛ برای انسان چیزی جز ثمره کوششهایش نیست».(نجم:۳۹)
با این نگاه، حرکت و پویایی به بالاترین حد خود میرسد و شکایت و گلایه به کمترین درجه نزول میکند. اگر روی توانمندی، تلاش و سختکوشی خود حساب کنیم، نشاط، شادکامی و کامیابی بیشتری را تجربه خواهیم کرد تا وقتی که به واسطههای واهی یا غیرقابل اعتماد برای این مسیر اعتماد کنیم. البته توفیق الهی نیز توشه راه کسانی خواهد بود که با انگیزههای متعالی، زندگیشان را مدیریت میکنند.
ابراهیم اخوی
روانشناس بالینی مرکز مشاوره حوزه علمیه قم
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است