عزیز اصلی؛ مردی که اجبارا یاغی شد

محمود بیاتی هم در دهه ۱۳۳۰ در دروازه تیم ملی فوتبال ایران خوب کار کرد، اما اولین دروازه‌بان کشورمان که مشهور (تا حدی بین‌المللی)، بسیار خبرساز و کمی تا قسمتی یاغی شد، بی‌شک …

محمود بیاتی هم در دهه ۱۳۳۰ در دروازه تیم ملی فوتبال ایران خوب کار کرد، اما اولین دروازه‌بان کشورمان که مشهور (تا حدی بین‌المللی)، بسیار خبرساز و کمی تا قسمتی یاغی شد، بی‌شک عزیز اصلی بود.
او در نسلی عضویت داشت که بر اثر ستیز وقت باشگاه شاهین با سران سازمان تربیت بدنی سرگردان و سرانجام مجبور به کوچ به پرسپولیس شد و در همان زمان‌ها بود که چند بار با داوران قاطی کرد و در یکی از معروف‌ترین و بدخیم‌ترین اتفاقات نیمه دوم دهه ۴۰، یک‌بار در مسابقه‌ای بین پرسپولیس و رقیبش در لیگ تهران، توی گوش داور زد و نه‌تنها بابت آن ابراز پشیمانی نکرد، بلکه به کرات تاکید کرد از آنچه انجام داده راضی است و در شرایطی مشابه در آینده باز چنین خواهد کرد.
اما عزیز اصلی که اینک پیر و ملایم و آرام و سال‌هاست در خارج از ایران زندگی می‌کند، صرف‌نظر از مساله فوق اولین دورازه‌بان برجسته فوتبال ایران هم بود و عضوی ثابت و کارساز از تیمی بود که اولین جام ملت‌های آسیا را به سال ۱۹۶۸ در تهران برای کشورمان فتح کرد. در آن زمان‌ها فرامرز ظلی عضوتیم پاس، معمولا نیمکت‌نشین «اصلی» بود و ستاره اقبال هر دو با ظهور پدیده‌ای به نام ناصر حجازی در اواخر دهه ۴۰ رو به خاموشی رفت.
حجازی که بهار سال پیش روی در نقاب خاک کشید و عنوان برترین دروازه‌بان تاریخ ایران برازنده اوست و برخلاف عزیز اصلی طبعی آرام و رفتاری ملایم داشت، به سبب بین‌المللی‌تر شدن فوتبال ایران طبعا به جایگاه‌هایی رسید که برای «اصلی» و در دوره او امکان‌پذیر نبود و این برآورد شامل منصور رشیدی رقیب اصلی حجازی در دهه ۷۰میلادی هم می‌شد، اما اصلی خصوصیات منحصر به‌فردی داشت که معمولا به یاغی‌ها و ناآرام‌های عرصه ورزش اختصاص و تعلق دارد.
او با بدنی ورزیده که حتی به ورزش‌های قدرتی هم می‌خورد و با چالاکی و سرعت عمل بوکسورها می‌توانست در هر موقعیتی حرفی برای گفتن داشته باشد و واکنش‌هایش در سطح سایر دروازه‌بانان ملی‌پوش آسیا بود، اما زندگی ناآرام و پرالتهابی که سران وقت سازمان تربیت‌بدنی برای شاهینی‌ها آفریدند و کشیده‌شدن موج آن به بنیاد‌های اولیه دو باشگاه پیکان و پرسپولیس که مامن شاهینی‌ها شدند، از عزیز اصلی چهره‌ای حساس‌تر و ناآرام‌تر و از او یاغی‌ای در سال‌های ۱۳۴۶ تا ۱۳۴۹ ساخت که شاید در ذات وی جا نداشت و وی اجبارا به سمت و سویی رفت که اگر دولتی‌ها قصد به تعطیلی کشاندن یکی از شاخص‌ترین باشگاه‌های زمان ـ شاهین ـ را نداشتند، او هرگز به سمت آن کشیده نمی‌شد.