موریتس شلینگ؛ هدایتگر حلقه وین

موریتس شلینگ فیلسوف قرن بیستم اروپا است، که در برخی از مسائل اجتماعی و فلسفی نظریه‌هایی را ارائه داده است. او از جمله افرادی است که هدایتگر حلقه وین بود و در تشکیل جلسات آن و …

موریتس شلینگ فیلسوف قرن بیستم اروپا است، که در برخی از مسائل اجتماعی و فلسفی نظریه‌هایی را ارائه داده است. او از جمله افرادی است که هدایتگر حلقه وین بود و در تشکیل جلسات آن و فعالیت ‌های علمی و فلسفی آن نقش زیادی داشت. در سال ۱۹۰۷ دسته‌ای از ریاضیدانان و فیزیکدانان که به مباحث فلسفی علاقه داشتند، سلسله جلساتی را در شهر وین تشکیل می‌دادند و مسائل فلسفی و مباحث اجتماعی و سیاسی روز را تحلیل می‌کردند.
در تمامی این جلسات شلینگ رهبری گروه را به عهده داشت. حلقه وین، طی جلسات خود به تنظیم و تشریح پوزیتیویسم منطقی پرداخت و اصل معروف تحقیق پذیری را مورد تأیید قرار داد که شلینگ واضع و مفسر آن بود.
این گروه اعتقاد داشتند که تنها دو گزاره وجود دارد، گزاره ‌های منطقی و ریاضیات که هر دو از یک نوع هستند و گزاره های علمی. آنها به این نتیجه رسیدند که تنها گزاره ‌هایی از لحاظ فلسفی معنا دارد که بتوان از طریق تجربه و درک شهودی آن را اثبات نمود.
معنای واقعی گزاره‌ها از روش اثبات آنان مشخص می‌شود، لذا گزاره ‌ای که به واقعیت مربوط است، ولی نتوان از طریق تجربه آن را ثابت نمود، معنایی ندارد و زمانی که توسط آزمون و مشاهده صدق یا کذب آن را بتوان مشخص نمود، می‌توان آن قضیه را تأیید یا بطلان کرد.
پوزیتیویست‌ها در حیطه معناداری قضایا از اندیشه‌ها و نظریات ویتگنشتاین تأثیر داشتند، آنها از طریق شلینگ با وی در ارتباط بودند و رساله منطقی ـ فلسفی او را در جلسات اعضای حلقه وین می‌خواندند و از این طریق موضوعات آن را مورد بحث و تبادل قرار می‌دادند.
از این طریق بسیاری از رویکردهای ویتگنشتاین در حوزه زبان به جلسات نفوذ یافت و آنها در بسیاری از مباحث مربوط به تفکر و زبان به او ارجاع می‌کردند. مثلاً آنها در این سخن که آنچه به فکر در می‌آید، در قالب زبان ریخته می‌شود و انسان باید برای تعیین حدود فکر به تعیین حدود زبان بپردازد و چیزی که به قالب زبان در نیاید به قالب عقل هم در نیامده است، به ویتگنشتاین گرایش داشتند.
بعدها پوزیتیویست‌ها نظر جدیدی را ارائه دادند و معنای گزاره را در روش تحقیق پذیر آن دانستند و اینکه مابعد الطبیعه صرفاً کذب نیست، بلکه واقعاً بی معناست.
با گذشت زمان نقدهایی به این نظریه وارد شد که برخی از آنها از جانب خود پوزیتیویست‌ها مطرح گشت، چنان که اگر قبول کنیم، معیار سنجش معنا داری در آن است که با روش تجربه اثبات گردد، این سئوال پیش می‌آید که این نظریه به چه ملاکی معنا دارد و آیا صدق یا کذب بودن خود را از طریق تجربه و روش ‌های آزمایشی به دست آورده است.
این گزاره نه از طریق تجربه قابل اثبات است و نه یک واقعیت منطقی است؛ از این رو سنجش پذیر نیست و فاقد معناست.
شلینگ احتمالاً برای اولین بار از مفهوم ایده‌آلیسم مطلق استفاده کرد. منظور او از این عبارت وحدت میان شناسنده و موضوع شناخت است. موضوع شناخت از طریق شهود ذهنی ادراک می‌شود، اما از آنجا که شناسنده فعال است، او نه تنها به معرفت از خود می رسد، بلکه وجود خود را در این جهان تثبیت می‌نماید. همچنین شلینگ به تاریخ بشریت به صورت سیر و پیشرفت معرفت از خود به سوی «مطلق» می‌نگرد. او اعتقاد دارد که هنر مرحله اصلی ظهور وحی گونه مطلق در انسان است و از این نظر کاملاً در روند تفکر رمانتیک گرایی قرار می‌گیرد.
هگل در مورد شلینگ چنین گفته است: «مطلق از نظر او شبی است که در آن همه گاوها سیاه باشند.» شاید منظور هگل این است که او نتوانسته مفهوم ماهیت مطلق را به دست آورد، شلینگ نمی‌توانست چیزی درباره ماهیت مطلق بگوید به جز وحدت کامل میان شناسانده و موضوع شناخت. آنچه ما هستیم و آنچه می دانیم چیزی جز هویت اصلی ما نیست.

مینا علوی زادگان