شادی در جامعه به عوامل متعددی مانند داشتن کار، مسکن، رفاه نسبی، تامین نیازها و... بستگی دارد. درواقع جامعهای شاد است که بیشتر مردم در آن احساس آرامش کنند و از حقوق شهروندی و حداقل …
شادی در جامعه به عوامل متعددی مانند داشتن کار، مسکن، رفاه نسبی، تامین نیازها و... بستگی دارد. درواقع جامعهای شاد است که بیشتر مردم در آن احساس آرامش کنند و از حقوق شهروندی و حداقل امکانات برخوردار باشند و به نوعی درگیر مسایل مالی و اقتصادی نباشند.
یکی از نشانههای شاداببودن جامعه، خنده و پرانرژی بودن افراد آن است. در چنین جامعهای افراد با مسالمت کنار یکدیگر زندگی میکنند و بههم احترام میگذارند و در پی آن، آمار تصادفها و برخوردهای فیزیکی کاهش مییابد. مردم آخر هفتهها وقتی را به تفریح اختصاص میدهند و دغدغه مسایل اقتصادی ندارند و در فکر سبقتگرفتن از یکدیگر در مسایل مادی نیستند.
اگر در جامعهای افراد از فعالیت روزانه، شغل یا تحصیل و مسوولیتی که بر عهده دارند، لذت نبرند و رضایت نداشته باشند و بهنوعی خواستههای اولیهشان برآورده نشود، شادابی در آنها کمرنگ میشود و نشانههای ناشادی، افسردگی، عصبانیت، پرخاشگری، بدبینی، پریشان فکری، نگاههای خسته، پوشیدن لباسهاس کدروتیره، وحشت از ایجاد رابطه با دیگران و... در چنین جامعهای زیاد دیده میشود. متاسفانه امروزه مردم همه عصبی، گلهمند و پرخاشگرند و بیشتر افکارشان بر مشکلات اقتصادی متمرکز است. غافل از اینکه فشار عصبی مضاعفی بر روانشان وارد میکنند و بهجای شادی، نگرانی را به وجود خود تحمیل میکنند.
علاوه بر مسایل اقتصادی و احساس تکرار و روزمرگی از شایعترین علل شادنبودن، دغدغه زندگی در آینده است. به جز جامعه که میتواند امکاناتی را برای شهروندان در نظر بگیرد، در کانون گرم خانواده، مادر و پدر، نقش موثر و مهمی در ایجاد شادی دارند. متاسفانه بسیاری از ما در حال زندگی نمیکنیم و با نگرانی بیش از حد برای آینده، شاد نیستیم و یادمان میرود قرار است زندگی کنیم. درحالی که برای شادبودن، باید در حال زندگی کرد و با همان امکانات کم شادی را به یکدیگر هدیه داد و از شکل گرفتن بحثهایی نگرانکننده در جو خانواده جلوگیری کرد. باید با برنامهریزی و پسانداز، زمانی را برای تفریح در کنار هم اختصاص داد زیرا امکانات مالی و رفتن به مسافرت، علاوه بر شادیآفرینی، درگیریهای لفظی و فیزیکی را به حداقل میرساند. در غیر این صورت، ممکن است حتی بر سر مسائل جزئی بحث پیش بیاید و با شروع درگیری فیزیکی و لفظی، علاوه بر دریافت انرژی منفی، آرامش از بین برود و محیط گرم خانه به سردی کشیده شود.
درنتیجه با حضور این ۳ گروه از افراد، میزان شادی در جامعه کم میشود؛ افرادی که افکار منفی دارند، جوانانی که از امکانات در جامعه برخوردار نیستند و کودکانی که خواستههایشان تامین نشده است. درحالی که بهراحتی میتوان شاد بود و با شادبودن سلامت روان را تضمین کرد. شادی هنر است و باید این هنر را یاد گرفت؛ هنری که فرد با درک آن، با وجود کاستیها و کمیها، شادی را از دست نمیدهد زیرا سلامت روان جامعه، تحتتاثیر شادی مردم آن است و نبود آن میتواند باعث بروز ناهنجاریها شود.
دکتر مریم یوسفی
جامعهشناس
عضو هیات علمی دانشگاه آزاداسلامی
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است