به بهانه کسب اسکار فرهادی

توفیق بی نظیر کسب اسکار توسط جدایی نادر از سیمین که در پرتو مهر انسانی کارگردانش به مردم سرزمین ایران محقق شد، باز هم ما را به یک امر مغفول مانده در آثار سینمایی و تلویزیونی …

توفیق بی نظیر کسب اسکار توسط جدایی نادر از سیمین که در پرتو مهر انسانی کارگردانش به مردم سرزمین ایران محقق شد، باز هم ما را به یک امر مغفول مانده در آثار سینمایی و تلویزیونی چند وقت اخیر متوجه ساخت; مفهومی به نام ملیت و وطن. اینکه چه شد سینمای ارزشی دهه ۶۰ و سینمای انتقادی دهه ۷۰ و اواسط دهه ۸۰ به ناگاه جای خود را به سردستی سازی های سیاه نما و مبتذلی از جنس کمدی های بازاری یا ملودرام های سطحی عاشقانه داد، سوال مهمی است که مجال پاسخش در این متن نیست اما تنها باید به این نکته اشاره داشت که به تبع تغییر متعدد مدیران فرهنگی و عدم ثبات در سیاست گذاری ها، معضلی گریبان سینمای ایران را گرفت که می توان آن را گیشه پرستی و هزینه سازی از تمامی خط قرمزها برای پرفروش کردن فیلم نامید. منطبق بر این رویه نهادینه شده در تفکر تولیدی بخش غالبی از نیروهای سینمای بدنه، حجم گسترده ای از آثار در تلاش برای کشاندن مخاطبان به سالن های سینما از حربه هایی استفاده کردند که تا قبل از آن به عنوان یک تابوی غیر قابل گذر تصور می شد.
اینکه بخواهیم با طرح مباحثی چون عشق های مثلثی، خیانت، روابط لجام گسیخته زن و مرد و نیز طرح برخی از مسایل حاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در قالب سکانس هایی بسیار سردستی یا دیالوگ هایی کاملا شعاری و سطحی(آنچه در اکثر فیلم های جشنواره سی ام مشاهده شد)، مخاطب را به سالن ها بکشانیم در سینمای پنج سال اخیر به یک سنت بدل شد. تا قبل از آن هر ژانر طبق قواعد انسجام یافته ای در فیلم های سینمایی تعریف می شد اما در نیم دهه اخیر تعبیر من درآوردی ژانر ترکیبی که به همه ژانرها و گونه های روایی گوشه چشمی داشت ارائه و بدینگونه در خصوص استفاده بی رویه بازاری سازها از المان های مختلف و ترکیب آن در قالب یک فیلم سینمایی توجیهی غیرحرفه ای مطرح شد; توجیهی به نام مردم پسندی این جنس از فیلم ها و لزوم ساخت آثاری که بتوانند حیات اقتصادی سینمای ایران را تداوم بخشند. با این توجیه هر مبتذل سازی به خود جرات داد تا با استفاده از این حربه و شرایط آشفته تولیدی یک اثر غیر قابل دفاع را تولید کند و با ساختار بزن دررویی تنها به پر پول ساختن جیب خود فکر کند حتی اگر این روند به نابودی باورها و اعتقادات بینجامد.
حال این سوال مطرح می شود که چرا ملودرامی تحسین شده چون جدایی... تا این حد در همسوسازی مخاطبان مختلف موفق عمل کرده است. قضیه بسیار ساده است. وقتی جهانی بیندیشیم و نگاهی بشری به دغدغه ها، مشکلات و معضلات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی داشته باشیم، نه تنها گیشه را تصاحب خواهیم کرد بلکه بر قلوب و اندیشه جهانیان تسلط می یابیم و این درس بزرگی است که جدایی نادر از سیمین می دهد. دنیای فانی ارزش اینکه بخواهیم به دلیل منافع زودگذر حقیقت را قربانی کنیم ندارد.

نویسنده : نیما بهدادی مهر