آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی افزون بر اینکه در علوم شرعی و معارف اسلامی تبحر خاصی داشت و در این میدان ، گوی سبقت را از دیگران ربوده بود آراسته به صفات و ملکات اخلاقی بود. فروتنی …
آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی افزون بر اینکه در علوم شرعی و معارف اسلامی تبحر خاصی داشت و در این میدان ، گوی سبقت را از دیگران ربوده بود آراسته به صفات و ملکات اخلاقی بود. فروتنی ، بزرگواری ، خویشتن داری ، ایثار، ساده زیستی و توکل بر خداوند و توسل به ائمه اطهار از جمله فضایل اخلاقی این آیت بزرگ الهی بود و دوست و دشمن بدان اذعان داشتند.
▪ سادهزیستی
آیت الله اصفهانی زندگی بسیار سادهای داشت و به دور از هر گونه مظاهر فریبنده مادی میزیست. در اوایل طلبگی مجبور بود خود را با شرایط سخت و نامناسب مالی که بر حوزه های علمیه حاکم بود تطبیق دهد. فشار مالی و شرایط سخت معاش به حدی بود که او مجبور شد به مدت پانزده شبانه روز با خانواده خویش در یک خرابه زندگی کند. یکی از علما در این باره میگوید در خدمت آقا سید ابوالحسن اصفهانی بودم، وقتی از کوچهای که در آن خرابهای وجود داشت، گذر کردیم، فرمود: من با خانوادهام پانزده روز در این خرابه ساکن بودیم. چون صاحبخانه ما به من گفته بود که دیگر راضی نیست در خانهاش باشیم. به ناچار آنجا را تخلیه کردیم و به این خرابه منتقل شدیم تا اینکه بالاخره موفق شدم خانهای دیگر اجاره کنم.
▪ بخشش و سخاوت
او زندگی سخت و زاهدانهای داشت؛ ولی با این حال، کمتر روزی اتفاق میافتاد که نیازمندی مراجعه کند و با دست خالی بازگردد. بسیار اتفاق میافتاد که با اینکه خودش سخت محتاج بود، از بخشش به دیگران دریغ نمیکرد و آنان را بر خود ترجیح میداد.
نوشتهاند: «هنگامی که رهبر انقلابِ عراق، آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی از تنگدستی سید ابوالحسن اصفهانی مطلع شد، ۵۰۰ لیره طلا برای او فرستاد تا با آن مبلغ، برای خود منزلی بخرد؛ ولی آیت الله اصفهانی آن ۵۰۰ لیره را با وجود تنگدستی خود به تعدادی از نانوایان شهر داد تا با آن مبلغ، نان مصرفی طلاب علوم دینی و تهیدستان تهیه شود.»
آن بزرگوار به سبب زندگی و شرایط سخت طلاب، بسیار در رفع نیازهای معیشتی آنان کوشا بود. سخاوت ایشان تنها شامل طلاب نمیشد و در خانهاش به روی همه نیازمندان باز بود و با روی گشاده با مردم دیدار میکرد و به رفع نیازهای مالی آنان میپرداخت.
▪ خویشتنداری
در شرح حال سید ابوالحسن آمده است که ایشان، روزی از حرم حضرت سید الشهداء(ع) و از درب تل زینبیه خارج شد. مردی که نسبت به ایشان بغضی داشت با خود گفت: «باید بروم و هر چه از دهانم میآید، نثار این سید کنم.» و از آنجا تا خانه آقا بد و بیراه گفت و فحش داد؛ ولی سید هیچ نگفت و وقتی به در خانه رسید به دشنام دهنده فرمود: «کمیاینجا صبر کن با شما کار دارم.» سپس داخل منزل شد و با مقدار زیادی پول بازگشت. پولها را به او داد و فرمود: «هر وقت گرفتار شدی به ما مراجعه کن؛ زیرا اگر به دیگران مراجعه کنی، ممکن است حاجتت روا نشود.» سپس اضافه کرد: «من تحمل هر گونه فحش و دشنامی را دارم؛ ولی طاقت جسارت به عرض و ناموس را ندارم.» او بدین گونه باعث شرمندگی دشنام دهنده شد.
حسین راضی
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است