همان طور که شارحان اندیشه تئودور آدورنو به کرات گفته اند وی در پی نوشتن "رساله اخلاقی" به معنای کلاسیک نبوده است. با این حال در تمامی نوشتههای او پس از تجربه ناسیونال سوسیالیسم …
همان طور که شارحان اندیشه تئودور آدورنو به کرات گفته اند وی در پی نوشتن "رساله اخلاقی" به معنای کلاسیک نبوده است.
با این حال در تمامی نوشتههای او پس از تجربه ناسیونال سوسیالیسم ، به گونهای روشن و صریح تاملات اخلاقی راه یافتهاند تا الزامات پیشگیری از ظهور مجدد بربریت را خاطر نشان سازند. در این رابطه آنچه در آثار او رقم خورده است جدل نظری مداوم با نکتههای مختلف فلسفه اخلاق کانت است. فلسفهای که گاه به صورت پیچیده و گاه شاید بشود گفت به صورت "دیالکتیکی " تاویل و تشریح می شوند. همان طوری که برخی از پاراگراف های "دیالکتیک روشنفکری " به روشنی نشان می دهند، آدورنو از یک سو در همنوایی با هگل این عقیده را ابراز می دارد که آن فرمالیسم "وظیفه اخلاقی " نزد کانت تا سر حد توجیه رفتار موهن و تحقیرآمیز انسانی می تواند پیشروی کند.
آدورنو به همین خاطر تعلل نمیکند و انضباط خشکی که در این درک از اخلاق نهفته را یکی از دلایل رشد خرد ابزاری بخواند. خرد ابزاری که با حضور فراگیرش ، در تاریخ رفتار فرهنگی مسئول رشد و تثبیت نظام سلطه جویی بی در و پیکر است. آدورنو از سوی دیگر هیچ گاه تا آن جا پیشروی نکرد که هسته اصلی "اخلاق حرمت گذار" نزد کانت را کاملا به دور اندازد.در اثر تازه انتشار یافته "درس نامههای فلسفه اخلاق " این هدف را خاطر نشان می سازد که لزوم کاهش تحقیر کردن آدمی ایده اصلی کانت بوده است و این را وی در اثبات مفهوم "حرمت گذاری " دنبال کرده است.
این مفهوم از نظر آدورنو بایستی حتی شامل سایر جانداران نیز شود. در این بخش از برداشت "مثبت" آدورنو از تصورات و تاملات اخلاقی عناصری نیز از اخلاق اگزیستانسیالیستی وجود دارد. در چارچوب چنین درک و دریافتی از اخلاق ناهمنوا با اوضاع حاکم ، شکل و سبک زندگی فرد روشنفکر همچون شناسنامه ای در نظر گرفته می شود. چنانچه آدورنو رفتار فرد روشنفکر و روش اخلاقی اش را برابر جهانی قرار می دهد که در آن اداره امور جامعه توسط اقلیتی بیگانه صورت میگیرد.
آن هم بر فراز اراده و تصمیم گیری اکثریت مردم. بدین ترتیب عملکرد روشنفکرانه همچون گرایشی رادیکال در رابطه تنگاتنگی با الزامات "اخلاق حرمت گذار" قرار می گیرد.
این گرایش رادیکال را در سایر جریان های اخلاق گرا میتوان بازیافت که می خواهند خود را با روش اخلاق هستی گرایانه و با ملاحظات منش احترام گذاشتن به سایرین منطبق کنند.
در این اواخر این نکته ، ناشی از تاثیرات اخلاق گرایی آدورنویی ، مطرح می شود که نبایستی به جریان مُد روز گردن نهاد که آمال رسیدن به زندگی مطلوب را بی ارتباط به مسائل اخلاقی افراد میداند.
مسعود فولادفر
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است