وارسته‌ای در شهر‌ گمگشتگی

این نوشتار نه در پی تحلیل فنی و روشن ساختن نقاط ضعف و قوت ساختار شعر سهراب سپهری که در کار مرور پس زمینه اجتماعی و واکاوی بازگویی اندیشه و جهان‌بینی اوست از نگاه یک مخاطب پیگیر …

این نوشتار نه در پی تحلیل فنی و روشن ساختن نقاط ضعف و قوت ساختار شعر سهراب سپهری که در کار مرور پس زمینه اجتماعی و واکاوی بازگویی اندیشه و جهان‌بینی اوست از نگاه یک مخاطب پیگیر که آبشخور فکری و ذهنی مشترکی را در شعرهای سپهری با ادیان توحیدی چون اسلام و مکاتب فکری مانند بودیسم، تائوئیسم و... و اندیشه‌ورزان و روشن‌بینان مکاتب مشرق زمین یافته است. فریدون رهنما در مقاله‌ای که راجع به آثار نقاشی و اشعار سپهری در مجله نقش و نگار در سال ۱۳۳۹ چاپ شده، می‌گوید: «اصل دیدن است و چگونه دیدن. همه مکتب‌های هنری نیز سرانجام به این اصل باز می‌گردند. زیرا نقاش (و شاعر) می‌کوشد که ببیند، بیشتر و بهتر ببیند. این تشنگی هرگز فرو نمی‌نشیند زیرا زندگی، بی‌کران و شیشه‌های دید، بی‌شمار است. تا کجا این می‌تواند یکجانبه و بی‌پروا باشد و آیا میان دیوانگی و دیوانگی دید مرزی هست؟ به سختی می‌توان پاسخ داد. مرزی نبوده و نیست. مرز خود ماییم، قراردادهای ماست، اگر نه همه چیز در هم می‌آیند و خدا می‌داند آیا واقعیت همین آشفتگی‌هاست یا نظم‌های به ظاهر خردمندانه. پرده‌ای ما را از دیدن باز می‌دارد. بی‌گمان پرده‌ای هست، همیشه. اینشتین این را می‌گفت و بیش از او عارفان ما. «هست از پس پرده گفت‌وگوی من و تو...» برداشتن این پرده یا پس زدن آن کاری است دشوار و پرخطر. همه از آن می‌هراسند زیرا آدمی برای آسوده زیستن خوش دارد قالب‌ها و حدودی برای خویش بسازد. رستن از این قالب‌ها کاری است از نوع کار «پرومته». هر هنرمند واقعی، پرومته‌ای است که شاید خود نداند. با قراردادها در می‌آمیزد و همیشه آن سوی آن را می‌خواهد ببیند...»
سپهری یکی از پرخواننده‌ترین شاعران دهه ۷۰ ایران محسوب می‌شود. شاید به تعبیر بهتر بتوان گفت او توسط نسل جوان آن دهه کشف شد و راز محبوبیت او در میان مخاطبان جوان، جهان‌بینی ساده و مبتنی بر صلح باطنی و دعوت به آرامش وجودی و یافتن خود و جایگاه خویشتن انسانی در مواجهه با هستی و جهان آفرینش بود. پس از دوران پرتلاطم اجتماعی جامعه ایران در دو دهه ۵۰ و ۶۰، جامعه و به‌خصوص نسل جوان نیاز به نگاه و رویکرد و جهان‌بینی نو و کارآمدی برای پاسخ به تنش‌ها و اضطراب‌های درونی و بیرونی و پرسش‌های فراوان خود داشت و این پاسخ‌ها را به‌زعم خود در جهان‌بینی، کلمات و مفاهیم ارائه شده در اشعار سپهری یافت.
سپهری با دنیای پیرامون خود، با پدیده‌های مختلف و رویدادهای معمول و حتی نامعمول زندگی، از سر صلح برخورد می‌کند و سر جنگیدن و شاید طاقت جنگیدن ندارد. براساس باورهای او و اندیشه او که در کلمات و نگاه او مشهود است، جهان براساس تعادل و صلح آفریده شده و انسان باید چنان که به دنبال آرامش و استقرار وجود است، به دنبال همسان‌سازی و الگوپذیری از این صلح کل باشد و این اندیشه در دین الهی اسلام و سایر مکاتب توحیدی کاملا قابل ردیابی و بازیابی است. در مکاتب فکری چون بودیسم و تائوئیسم هم به‌راحتی می‌توان مصداق‌های این تفکر را یافت.
سپهری از پنجره و هستی اندیشیدگی خود به خویشتن و جهان می‌نگرد و در پی تبیین و راهکار سازی برای رسیدن به چنین قله‌ای – استقرار در جایگاه حقیقی انسان – تلاش می‌کند چه به عنوان شاعر و چه به عنوان نقاش.
واگویه‌های از سر دلتنگی او نیز نه به قصد اعتراض و انکار که چون آیینه‌ای قصد بازنمایی کژتابی‌ها و ناهنجاری‌ها را دارد به قصد اصلاح مسیر برای رسیدن به مقصد.
سپهری از رازهای بودن و زیستن و هماهنگی کامل با جهان هستی سخن می‌گوید. اندیشه او از مرزهای جغرافیایی و عادت‌های ذهنی می‌گذرند، از جزء به کل می‌رسند و ما را متمرکز بر دانایی می‌کنند. به باور او این آگاهی و هوشیاری، ابزار و رویکردی خواهد بود که انسان مدرن و استحاله شده در دنیای ماشین را به اصل خود، جاودانگی بازگشت خواهد داد بدون انکار مظاهر و لوازم مورد نیاز زندگی امروز. او ترجمان و میراث‌دار اندیشه و آگاهی عارفان مشرق زمین به زبان امروز و در زمان امروز بود.

وحید محمدیانی