نگاهی به مجموعه تلویزیونی «دفترخانه شماره۱۳»

کارکرد رسانه های گروهی به عنوان یکی از ارکان هدایت جامعه و افکار عمومی از چند منظر قابل واکاوی است؛ به طور مختصر می توان به دورویکرد اصلی آن یعنی سرگرمی و آموزش اشاره کرد. این …

کارکرد رسانه های گروهی به عنوان یکی از ارکان هدایت جامعه و افکار عمومی از چند منظر قابل واکاوی است؛ به طور مختصر می توان به دورویکرد اصلی آن یعنی سرگرمی و آموزش اشاره کرد.
این دو فاکتور می بایست همزمان و همراه هم باشند و وقتی یکی بر دیگری چیره شود، کارکرد اصلی رسانه تغییر ماهیت می دهد. و این می تواند آغازی بر هویت زدایی رسانه در درازمدت باشد. چون رسانه پویایی و طراوت خود را از دست می دهد.
مجموعه «دفترخانه شماره ۱۳» در حالی از شبکه اول سیما پخش می شود که نتوانسته این موازنه را برقرار کند.
کارگردان این سریال سعی دارد آموزش را در دل درام جای دهد که به دلیل غلبه جنبه آموزشی به درام پردازی، ناقص مانده است. قبل از اینکه بخواهم به شرح برخی از عناصر شکل دهنده اثر بپردازم، این موضوع را مطرح می کنم؛ آیا بهتر نیست که کارگردان و یا تهیه کننده و نویسنده قبل از تعیین ساختار یک اثر هنری و دراماتیک کمی اندیشه کند که آیا قالب درام ظرفیت پذیرش موضوع، آن هم با این سبک و سیاق را دارد یا نه و اساساً کارگردان چنین توانایی در خود می بیند. بواقع کارگردان چگونه با خود فکر کرده که می تواند در یک آیتم حداکثر ۴۵دقیقه ای موضوع پیچیده طلاق را واکاوی کند. البته این سریال برای خالی نبودن عریضه گاهی ناپرهیزی می کند و مراسم عقد نیز نشان می دهد. اغلب قسمت های این سریال تبدیل به تلاش آموزش حقوق شهروندی شده و این قدر مستقیم گویی صورت می گیرد که فلسفه رسانه های گروهی فراموش می شود.
این سریال به برخی از علل طلاق مثل رفیق بازی، دروغ گویی، مسائل مالی، خیانت و خساست اشاره دارد. اما آیا واقعا علت رشد روز افزون طلاق در جامعه این ها هستند یا اینکه مجموع عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی باعث طلاق می شود؟ در پدیدار شناسی طلاق می توان گفت جزئی از کل است و کارگردان به این موضوع توجه کافی ندارد. این سریال به دلیل فضای خاص داستانی از مولفه های محدودی استفاده می کند که اولی شخصیت پردازی است، دوم دیالکتیک و گفتگوها هستند و عنصر بعدی فضا و جو حاکم برسریال است. از شاخص های دیگر نشانه شناختی آن موسیقی درام و نمادهای سریال است. محمد عمرانی نقش حاج آقا شفیع را به عهده دارد که وی پیش از آنکه یک سردفتر را عهده دار باشد یک مشاور قبل از ازدواج یا مشاوره قبل از طلاق است.
دومین کاراکتر، منشی دفترخانه است که بازیگر نقش آن تغییر کرده و البته او به ضدنقش خود تبدیل شده و بیشتر نقش تزئینی یافته است. سومین نقش، آبدارچی است که معلوم نیست فلسفه لهجه دار بودن او چیست؟ مخصوصاً اینکه در اغلب آثار دراماتیک آبدارچی لهجه دارد. او هراز گاهی مسائلی را مطرح می کند که قصه های فرعی محسوب می شود. فضای این سریال بیشتر شبیه تله تئاتر است و اساساً تفکیک نمایش و سریال تک لوکیشنی باتله تئاتر مشکل است و نمی توان مرز مشخصی برای آن تعیین کرد و فقط می توان از نوع صدابرداری و موضوع سریال آنها را از هم تفکیک نمود. همان طور که اشاره شد لوکیشن به عنوان یکی از اساسی ترین عناصر فیلم سازی می تواند در تأثیرگذاری و باورپذیری آن نقش مهمی را ایفا کند.
اهمیت این عنصر به قدری است که نوع قصه و پردازش آن و چگونگی درک مخاطب از این فرآیند تماماً منوط به نوع و کارکرد لوکیشن است. چون روایت و قصه و تعلیق و باورپذیری بدون درنظر گرفتن فضا و مکان بی معنی است. آثاری مثل: توی گوش سالمم زمزمه کن، نیم کت، مسافرخانه سعادت، پرانترباز؛ دقیقا همین ساختار را دارند و در این ژانر قرار می گیرند و دارای محدودیت های خاصی هستند که مهمترین آن نداشتن ظرفیت پذیرش هر موضوعی است و این بیشتر به ماهیت موضوع مرتبط است تا مهارت کارگردان. این سریال طی مدت پخش به دو شکل تغییر پیدا کرد. یکی تبدیل درام به مستند طلاق است و دوم تبدیل شدن درام به اخبار شبانگاهی. به گونه ای که تمام موضوعات توسط بازیگران به سرعت گفته می شود که ریتم آن، بخش خبری را تداعی می کند.موضوع بعدی نشانه شناسی سریال است که لوکیشن و اتاق سردفتر شبیه محکمه است. در تیتراژ پایانی نیز این موضوع تداعی می شود که ازدواج و طلاق دوروی یک سکه هستند که با فلسفه وجودی سریال در تضاد کامل است.

احمد عراقی