مطرب عام و خاص نباشیم

داستان طوطی و بازرگان از داستان‌های مشهور مثنوی است که همگان با مضمون آن آشنا هستند. مولوی در پرداخت هنرمندانه این داستان خیال انگیز بسیار استادانه عمل کرده و در انتهای آن …

داستان طوطی و بازرگان از داستان‌های مشهور مثنوی است که همگان با مضمون آن آشنا هستند. مولوی در پرداخت هنرمندانه این داستان خیال انگیز بسیار استادانه عمل کرده و در انتهای آن نتیجه گیری بدیعی ارائه داده است. توصیه‌های او در ابیات پایانی این داستان چنان تازه و جذاب می‌نماید که همه انسان‌ها و جوامع در همه عصرها و نسل‌ها خود را مخاطب آن می‌یابند.
به زعم او، عکس العمل طوطیان هند در مواجهه با بازرگان و فروافتادن از درخت و سرد شدن، حاوی این پیام به طوطی دربند بازرگان بود که تو به لطف آواز و آوازه ات دربند افتاده ای. اگر خواهان رهایی از قفس طماعان و حسودان و دیگران هستی باید که مطرب عام و خاص نباشی.
مطرب دیگران شدن برازنده طوطی نفس آدمی‌ نیست. چهره نمایی‌ها و صحنه آرایی‌های پیاپی به نفع هیچ انسان یا جامعه انسانی نیست. تیتر اول روزنامه‌ها و رسانه‌ها و لقلقه زبان عامه بودن، حتی اگر انسان یا جامعه ای واقعا واجد صفات حسنه ای در درون باشد، چه بسا تیر قضای حسادت‌ها و تهمت‌ها را جلب کند.
تبعات شاهد بازاری بودن بسی سنگین است. هجوم مرغان منفعت جو و فرصت طلب برای ربودن دانه شخصیت آدمی‌و پایمال شدن غنچه شخصیت انسانی توسط کودک صفتان بی مبالات از جمله آثار و نتایج انگشت نما شدن است:
دانه باشی مرغکانت بر چنند
غنچه باشی کودکانت بر کنند
دانه پنهان کن به کلی دام شو
غنچه پنهان کن گیاه بام شو
در این میان است که گروهی خود را همراز می‌خوانند و گروهی خود را یار غار می‌دانند و تعریف‌ها و تمجیدهای بی معنا و مجیزگویی‌های بی محتوا از طرف فرصت طلبان و فریبکاران، دیو سرکش تکبر را در وجود فرد بیدار می‌کند و او تعظیم اعتباری خلق را به عظمت خودپندار خویش نسبت می‌دهد و در این نسبت‌ها و نتیجه گیری‌هاست که افراد و اجتماعات در ورطه هلاکت درمی‌غلطند.
آیا ما و جامعه ما از آن طوطیان زیرک و فهیم و آینده نگر باید کمتر باشیم و تنها ذوق آشکار را ببینیم و از آتش پنهانی که دود آن در پایان کار ظاهر می‌شود غفلت کنیم: آتشش پنهان و ذوقش آشکار* دود او ظاهر شود پایان کار...