یادی از معلم انقلاب

شریعتی مرد زمانه خود بود و بازتاب روحیات، احوال، مشکلا ت، رنج ها و راه حل های قابل تصور آن دوران، کارآمد بودن گفتمان و راه حل های سیاسی و مذهبی او در دوران ما در گرو میزان تغییر …

شریعتی مرد زمانه خود بود و بازتاب روحیات، احوال، مشکلا ت، رنج ها و راه حل های قابل تصور آن دوران، کارآمد بودن گفتمان و راه حل های سیاسی و مذهبی او در دوران ما در گرو میزان تغییر و تحول در اوضاع ذهنی و عینی مردم، نهادهای حاکم بر آنها وتوازن قدرت در عرصه های بین المللی است.
در میان آثار گوناگون هر روشنفکر دست کم یک خط یا یک اثر وجود دارد که نماد شخصیت و فردیت او است. احتمالا شعارهای گیرا و آتشین شریعتی که صدها هزار تن از مردم در جریان انقلا ب سال ۱۳۵۷ ایران در زیر لب زمزمه می کردند، او را برای همه کسانی که آن روزها را به خاطر می آورند یا در مورد آن ایام می نویسند و می خوانند، تداعی خواهد کرد.
شاید برای آنهایی که با فرهنگ شیعی آشنایی دارند و از سر احساس و عاطفه نگران سرنوشت همنوعان خود در مبانی سرشار از ظلم و نابرابری هستند، شریعتی یادآور یک پیام باشد; «آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آنان که مانده اند باید کاری زینبی بکنند و گرنه یزیدی اند».
اما ابعاد شخصیت شریعتی فراتر و بیشتر از وجهه سیاسی وی بود. اشخاص گوناگون می توانند خود را با دنیاهای متفاوت وی خو دهند و عبارات گوناگون موجود در آثار وی می توانند، هر یک نماد وجوه مختلف شخصیت این مرد باشند.
شریعتی بی شک یکی از برجسته ترین روشنفکران ایرانی در قرن بیستم است. معجونی خاص و منحصر به فرد بود و فراتر از آن که بتواند در قالب های متعارف و مرسوم قرارش داد. کسانی که می کوشند چنین چهره ای از او ترسیم کنند تنها کاری که می کنند، خدشه دار کردن شخصیت این مرد است. او یک قصه گوی ممتاز و کم نظیر بود و استاد رمزپردازی و معماسازی و بازی با کلمات و مفاهیم. همه نوشته ها، گفته ها و اعمال او که خودش را نیز بر سر ذوق و هیجان می آورد، سرشار از معما و چیستان بود. او این چنین می زیست.
علی شریعتی به عنوان فرزند راستین سرزمین فرهنگ ساز خراسان، سرزمین حماسه و عرفان، همچون پدران خود به آسانی با کلمات بازی می کرد و مفاهیم بدیع و بکر میآفرید. او عاشق زیبایی و آهنگ موسیقایی کلمات بود. شریعتی روانکاوی بود که به خوبی نیازهای مردم خود را شناخته بود و به درستی پاسخگوی نیازها و دردهای مخاطبان خود بود، داستانی که او روایتگرش بود همان قصه ای بود که آنان مدت ها در انتظار شنیدنش بودند. او از چنان جسارت و فصاحتی برخوردار بود که بی آن که همان قصه را بگوید، آن را با زبان بی زبانی برای مخاطبان خود بازگو می کرد. شریعتی علا وه بر این همه، دارای کاریزمای واقعی بود وای بسا که چیزی فراتر از آن. او قدری شاعر، قدری داستان پرداز، قدری طنزنویس، قدری هنرمند و تا حدودی روزنامه نگار نیز بود. او به عنوان کسی که از شرایط متعارف و مرسوم و چارچوب های خشک و ماندگار نفرت داشت از هر لحاظ فردی جهان وطن بود و افق های ذهنش تا دور دست ها وسعت داشت.
او عصیانگری بود که حتی علیه خود، جامعه و گذشته و حال خویش نیز سر به شورش برداشته بود، شریعتی به عنوان یک سنت شکن ویک آرمانخواه با «آن چه که هست» می جنگید و همه توش وتوان خود را صرف آفریدن «آن چه که باید باشد» کرده بود.
او شاید، تنها روشنفکر ایرانی در قرن بیستم باشد که زمینه را برای ایجاد یک حرکت اجتماعی- سیاسی فراهم آورد که محصول نهایی آن نهضت مردمی و انقلا ب بود.
او به عنوان معلم با ایجاد تلفیقی موثر، از اسلا م و دیگر اندیشه های مدرن توانست میلیون ها نفر از نسل جوان ایران دهه ۱۳۵۰ را بسیج کند و زمینه سقوط رژیم پهلوی را فراهم سازد. کسی که نقش بسیار مهمی در تاریخ معاصر ایران و در بسط نوعی اسلا م سیاسی در سراسر خاورمیانه ایفا کرده است.

نویسنده : بهناز ارجمند