او که با محرم آمده بود، در محرم رفت که با عاشورا پیوندی دیرینه داشت. همین دیروز بود، ۳۲ سال پیش شنیدم که در مسجد دشتستانیها فردی بهنام آقای جمی نماز بهپا میدارد و در محراب …
او که با محرم آمده بود، در محرم رفت که با عاشورا پیوندی دیرینه داشت. همین دیروز بود، ۳۲ سال پیش شنیدم که در مسجد دشتستانیها فردی بهنام آقای جمی نماز بهپا میدارد و در محراب رساله امام خمینی(ره) دارد. او نماینده امام است و اعلامیههای حضرت امام(ره) را در اختیار جوانان قرار میدهد. ایشان چند ساعت قبل از اذان به مسجد تشریف میآوردند و در گوشهای از مسجد جوانان دورش حلقه میزدند، بهسادگی سخن میگفت و در هر اموری مشورت میداد، شور و شوق انقلاب از مسجد ایشان شروع میشد. به دستور ساواک، تمامی بلندگوها را از گلدستههای مساجد پایین آوردند اما او حاضر به این کار نشد، از یزید زمان گفت و این حرف منجر به حمله به مسجد شد، او را کتک زدند و عمامه از سر او به زمین انداختند و جوانان به خیابانها ریختند. اما او همچنان بیادعاترین روحانی شهر بود. انقلاب که پیروز شد هسته اصلی دفاع از آرمانهای انقلاب اسلامی به نام بچههای جمی شکل گرفت و با تشکیل سپاه پاسداران بیشترین اعضا از مسجد ایشان بود.
آیتالله جمی نسبت به همه محبت یکسان داشت. هرچند عدهای سعی بر مصادره ایشان داشتند اما هیچگاه موفق به این عمل نشدند.
آقای جمی عشق خاصی نسبت به حضرت امام(ره) داشت و پس از امام خود را سرباز خاضع مقام معظم رهبری میدانست. آقای جمی در هنگام جنگ آبادان را ترک نکرد، در میان رزمندگان باقی ماند و نمازجمعه را به پا داشت که در بین جوانان رزمنده منشاء امید و رجاء بود. ارزش نمازجمعه آبادان به حدی بود که حضرت امام تاکید و عنایات خاصی به حضور آقای جمی داشتند. آقای جمی با نمازجمعه آبادان را مانند یک شهر عادی زنده نگه داشته بود که <تنها شهر مرزی که در طول جنگ سقوط نکرد آبادان بود.> این پیر نستوه در استقامت و مقاومت آبادان نقش برجسته و محوری داشت.
روحانیون بسیاری در طول جنگ برای لحظاتی کوتاه به دیدار ایشان میآمدند و این افتخاری بود برای همه آنان که در سنگر پایداری شهر آبادان با آیتالله جمی دیدار داشته باشند. آقای جمی ساده زیست و بدون هیاهو! کما اینکه آنان که لحظهای عکس یادگاری در جبهه کنار سنگر او گرفتند آن لحظه کوتاه را برجستهتر از هشت سال حضور جانانه سرباز دلاور امام خمینی(ره) جلوه دادند. همین امروز بعد از ۳۲ سال آشنایی با آیتالله جمی در بیمارستان شنیدیم که پیر خسته از نامهربانیها بهسوی معبود بال گشود و رفت که به شهیدانی که از مسجد او آغاز کرده بودند، بپیوندد. وصیت او رسیدن به مولایش امام علی در نجفاشرف و وحدتی بود که همیشه در نمازجمعه فریاد میکرد.
غلامحسین غلامعلیان
* از جانبازان و یاران آیتالله جمی
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است