دههٔ ۱۹۵۰، استرالیا. ̎دیوید هلفگات̎ (رافالوویچ) با وجود سن کم، نشانههائی از نبوغ در نواختن پیانو از خود نشان میدهد. با وجود این پدر مستبدش (مولر اشتال) او را از تدریس خصوصی محروم میکند و خود به آموزش او میپردازد. در نوجوانی (تیلر)، پس از گرفتن یک بورسیه و برخلاف میل پدرش به لندن میرود تا تحت نظر ̎سسیل پارکس̎ افسانهای (گیلگود) آموزش ببیند. بعدتر ̎دیوید̎ (راش) در یکی از حیاتیتریی لحظات زندگی حرفهای خویش روی صحنه از حال میرود. او که در آن زمان از سوی پدرش طرد شده است، بعد از سپری کردن پانزده سا از عمرش در یک تیمارستان، با حالی آشفته و پریشان از آنجا خارج میشود. اما پس از آشنائی با ̎گیلیان̎ (ردگریو) و با تشویقها و حمایتهای او، زندگی حرفهایاش را دوباره از سر میگیرد...
● هیکس، فیلمساز قدیمی و باتجربهٔ تلویزیونی استرالیائی، هنگام تماشای کنسرت سال ۱۹۸۶ دیوید هلفگات مجذوب این شخصیت شد. درخشش جزو معدود فیلمهای زندگینامهای معاصر است که در دام وقایعنگاری یکنواخت و کسالتبار نیفتاده و کوشیده تا روایتگر رمز و راز غریبی باشد که این نوازندهٔ مجنون را چنین شیدا و سودائی کردئی و به او خلاقیتی منحصر به فرد بخشیده است. بخشی از زمان فیلم به ترسیم رابطهٔ خاص ̎دیوید̎ و پدرش اختصاص یافته تا سایهٔ سنگین پدرسالارانه بر اوضاع و حال و روز ̎دیوید̎، رهیافتهای روانشناختی فیلم را هم پر رنگتر کند. الگوی ̎ابله مقدس̎ ـ عنوانی که همسر دیوید هلفگات واقعی به شوهرش داده ـ در سینمای امریکا نمونههای موفق دیگری مثل رین من (باری لوینسن، ۱۹۹۸) و فارست گامپ (رابرت زمکیس، ۱۹۹۴) دارد. دیوید هلفگات واقعی پس از درخشش مدتی مورد توجه رسانهها بود و در مراسم اسکار پیانو نواخت. کتاب زندگینامهٔ او به قلم همسرش با نام همهٔ وجودت را دوست دارم، پر فروش شد، بلیت تورهای کنسترتش چند ساعت بعد از شروع پیشفروش نایاب میشد... و بعد دوباره فراموش شد. حاصل کار دو جفری استرالیائی در فیلم درخشان است: جفری سیمپسن (فیلمبردار) و جفری راش (بازیگر). شنیدن کنسرتوی شمارهٔ سه راخمانینوف دلیل خوبی برای دیدارهای دوبارهٔ درخشش است.