̎جری مگوایر̎ (کروز) بهعنوان کارگزار ورزشی کار میکند. او در کارش بسیار موفق و پر انرژی است و همه به او علاقهمند هستند. اما آرامآرام فکر میکند جائی از کارش ایراد دارد. چندی نمیگذرد که پسر یک قهرمان صدمه دیده را میبیند و دچار عذاب وجدان میشود. در میانهەای شبی که خوابش نمیبرد، بر میخیزد و خطاب به خودش و همکارانش یادداشتی مینویسد و در آن نسبت به سلامت طولانی مدت مشتریان و صرفنظر کردن از سودهای آنی هشدار میدهد. اطرافیان ̎جری̎ بهخاطر این احساس به او آفرین میگویند، اما مدیرانش از او انتقاد میکنند و می̎ویند عقیده او حاصلی جز زیان برای شرکت نخواهد داشت. ̎جری̎ اخراج میشود و همکارانش به جای این که طرف او را بگیرند، سعی میکنند مشتریهای او را قاپ بزنند. در آخرین روز کاریاش، تنها دو نفر از او حمایت میکنند، یک کارمند بخش حسابداری به نام ̎دوروتی̎ (زولوگر)، زنی تنها با یک بچه که پنهانی به ̎جری̎ علاقهمند است و ̎راد تیدول̎ (گودینگ جونیر)، بازیکن فوتبال آمریکائی که غرور و تکبرش مانع پیش رفت او شده...
● این فیمل کرو بیش از هر چیز یک نمونه ایدهآل از اجراء خوب یک فیلمنامه پرجزئیات ست و البته خود او نیز در تمام لحظات فیلم سعی کرده این جزئیات را بیهیچ کموکاستی اجرا کند. جری مگوایر جدا از خلق شخصیتهای باورپذیر، با آنچه در زندگی روز مره آمریکائی جریان دارد، کاملاً همخوان است و آدمهایش رادقیقاً از دل مناسبات همین جامعه مدرن بیرون میکشد. برای همین شغل شخصیت اصلی میشود یک دلال و کارگزار امور ورزشکاران و یکی از لوکیشنهای اصلی هم میشود زمینهای بیسبال که بخشی از زندگی آمریکائیها را میسازد. گفتوگوهای فیلم هم البته کاملاً در همین راستا نوشته شدهاند. جمله معروف ̎پول رو نشونم بده̎ که حتی به فرهنگ عامه هم راه پیدا میکند، کلیدیترین و مهمترین این گفتوگوهاست. در کنار این، فیلم سعی میکند پیامش را هم بدهد و پایان خوشش نه یک پایان کلیشهای، که دقیقاً راه حلی است که کرو برای خروج از روزمرگی زندگی آمریکائی پیشنهاد میدهد. کروز برخلاف همیشه در اینجا فوقالعاده است و در نقش خود کاملاً جا افتاده است. زلوگر نیز مدتها پیش از ستاره شدن نشان میدهد تا چه حد قابلیت حضور در نقش کلیشهای زن خجالتی و دستوپا چلفتی را دارد و نقش دومی که گودینگ ونیر ایفایش میند، از شاخصترین نقشهای دوم سینمای دهه ۱۹۹۰ است.