جنگ جهانی دوم. ̎ایدریین پارگیتر̎ (کلوز) بزرگتر زنانی است که همه جلای وطن کردهاند. به هنگام حمله ژاپنیها در سال ۱۹۴۲ و سقوط سنگاپور آنان سوار بر کشتی ̎شاهزاده آلبرت̎ میشوند و شهر را ترک میکنند، اما پس از آنکه کشتیشان غرق میشود، خود را به جزیره سوماترا که در دست ژاپنیهاست، میرسانند. ژاپنیها، زنان را در یک اردوگاه جنگی با شرایط بد نگه میدارند، جائی که ارتکاب کوچکترین خطا، مجازات سنگینی در پی دارد. با کمک یک مبلغ مذهبی، ̎دیزی دراموند̎ (کالینز) چند نفر، شامل آمریکائی سرسختی بهنام ̎تاپسی مریت̎ (مارگولیس)، پرستاری استرالیائی، ̎سوزان مکارتی̎ (بلانچیت) و زنی جوان، ̎رزمری لیتن جونز̎ (ایلی) یک گروه آوازخوان تشکیل میدهند اما از آن جائی که آواز خواندن در اردوگاه ممنوع است، بنابراین آنان بدون استفاده از کلام از خود صدای ارکسترسازی درمیآورند و این را هم تا حدی ژاپنیها تحمل میکنند. اگرچه شرایط زندگی نکبتبار و غذا کم است و بر سر یک قطعه صابون شر به پا میشود، اما موسیقی و کمکهای داروئی یک پزشک آلمانی ـ یهودی (مکدورمند) به آنان کمک میکند تا به زندگی ادامه دهند...
● درامی تاریخی که در رده فیلمهای ̎اردوگاه زندانیان جنگی̎ قرار میگیرد و با الهام از داستانی واقعی ساخته شده است. در حالی که واقعیت همیشه مناسب سینما نیست. اینجا چیزی که کمبودش حس میشود، قصه و هیجان است. فیلم پرهزینه ساخته شده و بازیهای خوبی دارد. اما بدون حادثهپردازی میخواهد صرفاً به احساسات بپردازد و به همین دلیل کهنه مینماید. در نگاه آخر، جاده بهشت مثل دیگر فیلمهائی که ̎فجایع بازندگان جنگ جهانی دوم را دست مایه کار قرار دادهاند، حتی غمگین نیست... شاید چون ̎ژاپنیهای خبیث̎ برسفورد قصد تنبیه دارند، نه قتل عام!