




̎جان اسمیت̎ (ویلیس) به گنگسترهای ̎دویل̎ (کلی) میپیوندد. اما وقتی با او دربارهٔ دختری به نام ̎فلینا̎ (لومبارد)، که در جنگ آنان اسیر است، اختلاف پیدا میکند، به گروه ̎استروتزی̎ (آیزنبرگ)، دشمن ̎دویل̎، ملحق میشود. ̎اسمیت̎، که به هیچکس، جز خودش، وفادار نیست، ̎استروتزی̎ و ̎دویل̎ را به جان هم میاندازد، گرچه در ظاهر به هر دو گروه خدمت میکند. او که تنها به پیشبرد نقشههای خود میاندیشد، خیلی زود در مییابد در میانهٔ جنگ دو گروه گرفتار شده و در وضعیتی خطرناک قرار گرفته است. تنها کسی که به خیانت ̎اسمیت̎ پی میبرد، یکی از افراد ̎دویل̎، به نام ̎هیکی̎ (واکن)، است. ̎اسمیت̎، پس از آزاد کردن ̎فلینا̎ در چنگ ̎دویل̎ و ̎هیکی̎ گرفتار میشود، اما فرار میکند و جنگی خونین و تمام عیار به راه میاندازد، که طی آن فقط او، ̎دویل̎ و ̎هیکی̎ زنده میمانند. سرانجام، ̎اسمیت̎ هر دو دشمن را از پای در میآورد و شهر را، که اکنون در آرامش بهسر میبرد، ترک میکند و راه بیابان تگزاس را در پیش میگیرد و بار دیگر، رها از گذشتهها و آینده، بهسوی سرنوشت میرود...
● الگو در آخرین مرد پایدار، فیلم یوجیمبو (آکیرا کوروساوا، ۱۹۶۱) بوده است. الگوئی که یکبار دیگر هم توسط سرجولئونه در به خاطر یک مشت دلار (۱۹۶۴) بهکار گرفته شده بود. نکتهٔ جالب اما این است که خود کوروساوا، یوجیمبو را در ادای دین به سینمای وسترن تصویر کرده و حالا این اقتباسها نوعی ̎برگردان از روی برگردان̎ به شمار میآیند. به هر حال فیلم هیل در مرحلهٔ اقتباس، به روح و فضای کار کوروساوا نزدیک است اما همین مشکل ترجمان، نوعی بیهویتی را وارد کار کرده حاصل را جعلی مینماید این البته خصیصهٔ سینمای هیل هم است؛ فیلمسازی که در تمام سالهای فعالیت، عمدهٔ آثارش یا بازسازی موردی یک فیلم بودهاند و یا ادای دین به یک جریان یا حال و هوای سینمائی. بهطور مجزا و در نگاه مستقل، آخرین مرد پایدار به یک اکشن ̎خلوت̎ در فضائی به نسبت این سالها متفاوت از این دست آثار است. ویلیس در الگوی بیگانهای در یک شهر، باورپذیر است و تنهائیاش هم پذیرفتنیتر از قهرمانان وسترنهای قلابی این سالهاست. پرداخت صحنههای اکشن فیلم در پس سالها تجربهٔ هیل، موفق است.