"ژان لوئی" (ترنتینیان) کاتولیکی معتقد و آرا، دلباخته "فرانسواز" (بارو)، دانشجوئی است که در کلیسا دیده اما بهخاطر خجالت به او نزدیک نشده است. "ژان لوئی" با "ویدال" (ویتز) دوست قدیمی اش برخورد میکند و "ویدال" او را به صرف شام در خانه محبوبهاش، "مو" (فابیان) دعوت میکند. آنجا "مو"، "ویدال" او را به صرف شام در خانه محبوبهاش، "مو" (فابیان) دعوت میکند. آنجا "مو"، "ویدال" و "ژان"لوئی" درگیر بحثی پرحرارت درباره فلسفه "پاسکال" و اختیار بشر میشوند. کولاک تند بیرون از خانه و نوشخوارگی، باعث میشود "ژان لوئی" شب را در خانه "مو" بماند، اما بهرغم اغواهای میزبانش با او رابطه برقرار نمیکند. بعدها او سرانجام "فرانسواز" را ملاقات و با او ازدواج میکند تا اینکه چند سال بعد در مییابد که "فرانسواز" محبوبه سابق شوهر "مو" بوده است...
٭ سومین قسمت از "قصههای اخلاقی" رومر آمیزهای به غایت هوشمندانه از مهارتهای نویسندگی ومیزانسن سینمائی است.مثل تمام فیلمهای رومر "حادثه" چندانی رخ نمیدهد، اما گفتوگوهای جالب و پرمغز بسیاری وجود دارد که طی آنها شصخیتها، انگیزهها و احساسهایشان را مورد پرسش قرار میدهند، افشا میکنند و توضیح میٔهند و از این طریق جنبه اخلاقی داستان را پدید میآورند. گفتوگوهای درخشان رومر رابطه ظاهراً پیشپا افتاده "ژان لوئی" و "مو" را تا حد مناظرهای میان کاتولیسیسم متعارف و رادیکالیسم بنیادین ارتقا میدهد و سرانجام تماشاگر را همراه "ژان لوئی" به حسی از رهائی و آگاهی میرساند. فیلمبرداری آلمندروس درخشان است و در نماهای درشت، انزوائی را عیان میکند که هر یک از شخصیتها دارند و خود را با آن وفق دادهاند. در شب من در خانه مو، رومر نشان میدهد تلقیهای فردی تا چه حد در معرض لغزش و خطاست.