پس از این که سه تن از اعضای مافیا ـ از جمله "امیلیو ماتئو" (وایزمن)، رئیس سازمان در نیویورک ـ به قصد ضمانت آزاد میشوند، داستان (دنر و دستیارش، "بیکر" (اونیل) توجشان به قتلی که در یک کازینو اتفاق افتاده، جلب یشد. قاتل، جوانی دون ژوان مآب و راننده مسابقات "کنت چزاره کاردینالی" (کورد)، یکی از عوامل مافیاست. "بیکر" که به "چزاره" مشکوک شده، استعفا میدهد تا تحقیقاتش را ادامه بدهد. "چزاره" به ایتالیا میرود و از "ماتئو" میخواهد که از سازمان بیرون بیاید، اما "ماتئو" نمیپذیرد. در بازگشت به آمریکا، "چزاره" متوجه خطر میشود و محبوبهاش، "ایلینا" (اکلند) را واسطه قرار میدهد. "ایلینا" با "ماتئو" ملاقات میکند؛ اما ریشسفید مافیا، "دون آندره" (سیانلی)، اصرار دارد که "چزاره" کشته شود. "چزاره" به کمک محبوبه دیگرش، "دسی" (مکنیر) به پورتوریکو میرود تا "ماتئو" را ببیند. "بیکر" وقتی سر میرسد که "چزاره" کشته شده. او "ماتئو" را با تیر میزند، اما خودش نیز به دست یکی از افراد مافیا کشته میشود.
٭ در این نسخه سینمائی بیحس و حال از رمان پرحادثه رابینز روایت آشفته است و شخصیتها بیدلیل میآیند و میروند. داستان صرفاً کلیشههای قدیمی درباره مافیا را با سماجت تمام احیا میکند، حتی تا حد پدرخوانده پیری که در ملک روستائیاش نشسته و دستورهای قتل را صادر میکند و اتفاقاً سیانلی در این نقش، تنها بازیگر موفق فیلم است.