"ژان پل" (دلون) و "ماریا" (اشنایدر) برای تعطیلات تابستانی، به ویلای دوستی در جنوب فرانسه رفتهاند. خلوت خوشایند آنان را "هری" (رونه) دوست "ژان پل" و محبوب سابق ماریان" برهممیزند. او همراه با دخترش "پنهلوپی" (بیرکین) سرمیرسد. "ژان پل"، که بابت ناکامی اخیرش در نویسندگی دچار افسردگی شده، به موفقیت "هری" غبطه میخورد و نسبت به جاذبه او برای "ماریان" بدگمان است. در یک مهمانی که "هری" و "ماریان" از مصاحبت هم لذت میبرند، "ژان پل" و "ژنهلوپی" هم جذب یکدیگر میشوند. "هری" عصبانی با "ژان پل" درگیر میشود و تصادفاً به داخل استخر میافتد. "ژان پل" او را غرق میکند و کاری میکند که مرگ "هری" تصادفی بهنظر بیاید. ولی پلیس مشکوک است و طی تحقیقات، "ماریان" به حقیقت پی میبرد. "پنهلوپی" به خانهشان باز میگردد و "ژان پل" و "ماریان" رابطهشان را از سر میگیرند.
٭ فیلم با دقت پرداخت شده است. عبور از حسوحال رخوتآمیز ابتدای فیلم و رسیدن به تنش فزاینده داستان که سرانجام به یک تراژدی ختم میشود، نشانگر ساختار دقیق و ظریف فیلمنامه است. بازیها همه خوب هستند؛ دلون و رونه ده سال پس از آفتاب سوزان (رنه کلمان، ۱۹۵۹) دوباره کنار هم قرار میگیرند. دکورهای فیلم آرامش کاذب مورد نظر را ایجاد میکنند. ذکر این نکته ضروری است که دوره با ساختن این فیلم مطرح شد.