"اشتروسک" (بروگله)، سرباز آلمانی را پارتیزانها در جزیره کرت زخمی میکنند و او برای استراحت به جزیرهای آرام فرستاده میشود. در آنجا تنها وظیفهای نگهبانی قلعههای باستانی و یک انبار مهمات بیمصرف است. همراهان "اشتروسک"، همسر یونانیاش، "نورا" (زاخاروپولو) و دو سرباز دیگر هستند. بهزودی محیط جزیره و ملالت حاکم بر آن، "اشتروسک" را خسته میکند. تا اینکه برای "تنوع" او را به گشت روی تپهها میفرستند، اما در آنجا چشمانداز صدها آسیاببادی او را پریشان میکند و به نوعی جنون میکشاند...
٭ نخستین فیلم بلند داستانی هرستوگ روی موقعیتی تاریخی و خاص و همچنین طرح داستانی آشنائی تمرکز دارد. او با دیدگاه خاصش نوعی پوچی را در جنگ و اصلاً وجود انسان تصویر میکند، تصاویر را از قیدوبند اصول روائی میرهاند و رویدادها را گاهگاه به شکلی غیر منطقی مرتبط یا جدا میکند. در نمای دور افتتاحیه، حرکت کامیون حامل "اشتروسک" به جنبش حشرهای منگ میماند و در نمای آخر و سوبژکتیو فیلم، قهرمان مجنون با کامیون دور میشود، در حالی که گوئی بیخویشی او را به رهائی رسانیده است.